افسردگی اختلال خلقی
بیشتر
افسردگی اختلال خلقی
افسردگی اختلال خلقی : به نظر می رسد رویدادهای زندگی و تجربیات اولیه دوران کودکی، منابع رایج تری هستند. من فکر می کنم این برای من درست بود.
سالهای اولیه من در غرب آفریقا سپری شد. این مکان آزادی های فوق العاده ای بود و من با خوشحالی در خلوت پرسه می زدم.
افسردگی اختلال خلقی : برای نزدیک به یک سال ما در “بوته” بدون آب یا برق – و بدون مدرسه – زندگی کردیم! خاطرات من هنوز از آن دوران زنده است و وقتی آسمان کسل کننده و سرد است.
با علاقه فراوان هیجانات، آسمان آبی و گستردگی آفریقا را به یاد می آورم. وقتی برای رفتن به مدرسه شبانه روزی به خانه آمدم و به انگلستان رفتم.
افسردگی اختلال خلقی : محدودیت و سختی آن را سخت دیدم. همچنین متوجه شدم که از تحصیل عقب مانده ام و با زبان انگلیسی مشکل جدی دارم.
تا به امروز من محصور شدن را دوست ندارم و می توانم به راحتی در مکان ها احساس کنم. وقایع زندگی که باعث افسردگی من شد، همگی مربوط به احساس گرفتار شدن و شکست بود.
افسردگی اختلال خلقی : من افسردگی را حالتی از ذهن می بینم که پتانسیل آن را داریم، همانطور که پتانسیل احساس غم، ترس، برانگیختگی جنسی و غیره را داریم.
و مانند هر حالت ذهنی، افسردگی با تغییرات بسیار واقعی در مغز همراه است. در کار خود من دلایل این امر را با فکر کردن در مورد چیزهای معمولی که تمایل به ایجاد افسردگی دارند بررسی کرده ام.
افسردگی اختلال خلقی : این امر منجر به بررسی این موضوع شد که آیا ظرفیت افسردگی ممکن است چیزی باشد که همراه با ما تکامل یافته است.
زیرا ما مسیر پر درگیری را از خزندگان گرفته تا میمون ها و انسان ها طی می کنیم. من وارد جزئیات آن نمی شوم جز اینکه بگویم افسردگی احتمالاً حیوانات را تحت تأثیر قرار می دهد.
افسردگی اختلال خلقی : به نظر می رسد مانند انسان، افسردگی بیشتر زمانی رخ می دهد که حیوانی وضعیت خود را از دست می دهد (شکست می خورد)، کنترل خود را از دست می دهد و/یا در محیط های نامساعد به دام می افتد.
هنگامی که این اتفاقات رخ می دهد، به نظر می رسد که مغز به حالت های افسرده تبدیل می شود. در انسان ها، سیگنال های ارزشمند بودن به عنوان یک شخص به عنوان واسطه های مهم حالات خلقی تکامل یافته است.
افسردگی اختلال خلقی : نکته دیگری که باید در نظر گرفت، اگر برای لحظهای با یک دیدگاه تکاملی بمانیم، این است که اگرچه مغز یک اندام بسیار پیچیده است.
اما در عین حال چیزی شبیه به یک «تخریب» است. در اعماق مغز ما ساختارهایی وجود دارد که با خزندگان تکامل یافته اند.
افسردگی اختلال خلقی : عصبروانشناسان xx در مقدمه نسخه اول حتی این بخش از مغز را «مغز خزندگان» نامیدند.
تکامل طرح های کاملاً جدیدی ایجاد نمی کند. در عوض، طرح های قدیمی با تکامل یک گونه سازگار، اضافه یا تغییر می کنند.
افسردگی اختلال خلقی : این بیشتر شبیه توسعه یک ماشین است، اما هر طرح جدید باید شامل قدیمی باشد – شما نمی توانید به تابلوی نقاشی برگردید و از نو شروع کنید.
بنابراین مغز ساختارهای مختلفی در درون خود دارد که به میلیون ها سال قبل کشیده شده اند. به همین دلیل است که میتوانیم مغز را بهعنوان ترکیبی از بیتهای مختلف ببینیم که کارهای متفاوتی را انجام میدهند.
افسردگی اختلال خلقی : ما پتانسیل خشونت، وحشت، شهوت، عشق و شفقت بزرگ را داریم. ما موزاییکی از احتمالات هستیم.
که از این مغز ساخته شده ی ما سرچشمه می گیرد. اگر این بخشهای مختلف مغز با هم کار کنند، عملکرد مناسبی دارد، اما اگر از تعادل خارج شوند.
افسردگی اختلال خلقی : عملکرد کمتری دارد. شاید به دلیل آسیبها یا مشکلات دوران کودکی و رویدادهای استرسزای بعدی زندگی، گاهی اوقات کنترل این مجموعه ترکیبی از احتمالات دشوار است.
آنها شروع به کشیدن در جهات مختلف می کنند. ممکن است مغز به ما بگوید که خطر بسیار بیشتر از آنچه هست وجود دارد و ما وحشت می کنیم.
افسردگی اختلال خلقی : ممکن است به ما بگوید که پست تر، بی ارزش هستیم و تسلیم می شویم و احساس افسردگی می کنیم.
ممکن است به ما بگوید که باید خودمان را پس بگیریم، و بنابراین ما میل به انتقام را در خود می جوشانیم. هر کدام از این قسمت ها کار خاص خود را دارند.
افسردگی اختلال خلقی : اما باید هماهنگ عمل کنند. در افسردگی ما این هماهنگی را از دست می دهیم و افکار و ایده هایی داریم که ما را به سمت احساس شکست بیشتر، حقارت و بی ارزشی و در نتیجه افسردگی بیشتر سوق می دهد.
چیزی که در افسردگی می یابیم این است که افراد انواع افکار و احساسات ناشی از سیستم های مختلف مغز را تجربه می کنند و کنترل یا درک آنها می تواند دشوار باشد.
افسردگی اختلال خلقی : راه دیگری برای فکر کردن به این موضوع این است که ما بخشهای مختلفی برای خود داریم و میتوانیم نقشهای مختلفی را بازی کنیم.
به عنوان مثال. فرزند، قهرمان، عاشق، پدر و مادر، دوست، دشمن، یاور و غیره. تکامل سیستمهای مغزی بسیاری را فراهم کرده است که ما را قادر میسازد تا نقشهای متفاوتی را ایفا کنیم.
افسردگی اختلال خلقی : هر بخش تمایل دارد جهان را به شیوه خود ببیند. به عنوان مثال، قسمت قهرمان گام برداشته و همه را به خطر می اندازد.
قسمت ترسو می گوید: «حتما شوخی می کنی. من آنجا بیرون نمی روم. حال اگر این دو با هم کار کنند، مصالحه و ارزیابی معقولی از ریسک انجام خواهند داد.
افسردگی اختلال خلقی : اما اگر قهرمان به سخنان ترسو گوش ندهد، قهرمان خود را در معرض خطر قرار می دهد. از طرف دیگر، اگر ترسو به حرف قهرمان گوش ندهد.
ترسو فقط در گوشه ای پنهان می شود. در واقع، البته، هیچ «قسمت» واقعی وجود ندارد. چیزی که ما تجربه می کنیم، فعال سازی سیستم های مختلف مغزی، تا xxi غلبه بر افسردگی در درجه کم یا زیاد است.
افسردگی اختلال خلقی : وقتی به افکار و احساسات خود توجه می کنیم، در واقع می توانیم تشخیص دهیم که کدام سیستم مغزی روشن است.
افکار و احساسات ما دریچه هایی به این سیستم های مختلف در ما هستند. پس اگر احساس افسردگی می کنید چه باید کرد؟ اولین چیزی که باید گفت این است که افکاری که داریم.
