افسردگی بیماری روانی است
بیشتر
افسردگی بیماری روانی است
افسردگی بیماری روانی است : سرانجام، یکی از ماهرترین «عیب یاب» شرکت برای مصاحبه با این پترل طوفانی فرستاده شد. این «مشکل یاب» گوش داد و به مشتری دمدمی مزاج اجازه داد.
که از ریختن غم و اندوه خود لذت ببرد. نماینده تلفن گوش داد و گفت “بله” و با شکایت او ابراز همدردی کرد. «اشکالزدا» در حالی که تجربیات خود را قبل از یکی از کلاسهای نویسنده تعریف میکرد.
افسردگی بیماری روانی است : گفت: «او بلند میگفت و من نزدیک به سه ساعت گوش میدادم». «سپس برگشتم و کمی بیشتر گوش دادم.
من چهار بار با او مصاحبه کردم، و قبل از پایان دیدار چهارم، عضو اصلی سازمانی شده بودم که او راه اندازی کرده بود. او آن را انجمن حمایتی «مشترکین تلفن» نامید.
افسردگی بیماری روانی است : من هنوز عضو این سازمان هستم، و تا آنجا که می دانم، امروز به جز آقای – تنها عضو در جهان هستم.
من در مورد هر نکته ای که در این مصاحبه ها بیان کرده بود به او گوش دادم و با او همدردی کردم. او قبلاً هرگز نماینده تلفنی با او صحبت نکرده بود و تقریباً دوستانه شد.
افسردگی بیماری روانی است : نکته ای که برای دیدنش رفتم حتی در اولین ملاقات ذکر نشده بود و در مورد دوم و سوم هم ذکر نشده بود.
اما در مصاحبه چهارم پرونده را به طور کامل بستم، او تمام قبوض خود را به طور کامل پرداخت کرد و برای برای اولین بار در تاریخ مشکلاتش با شرکت تلفن، او داوطلبانه شکایات خود را از کمیسیون خدمات عمومی پس گرفت.» بدون شک آقای – خود را یک صلیبیون مقدس می دانست که از حقوق عمومی در برابر استثمار بی رحمانه دفاع می کرد.
افسردگی بیماری روانی است : اما در واقعیت، آنچه او واقعاً میخواست، احساس اهمیت بود. این احساس اهمیت را در ابتدا با لگد زدن و شکایت به دست می آورد.
اما به محض اینکه او احساس اهمیت خود را از نماینده شرکت دریافت کرد، نارضایتی های خیالی او در هوا ناپدید شد. یک روز صبح سالها پیش، یک مشتری عصبانی به دفتر جولیان اف. دتمر، موسس شرکت پشمی دتمر، که بعداً به بزرگترین توزیعکننده پشم در صنعت خیاطی تبدیل شد، یورش برد.
افسردگی بیماری روانی است : آقای دتمر برای من توضیح داد: «این مرد مبلغ کمی به ما بدهکار بود. مشتری آن را انکار کرد، اما ما میدانستیم که اشتباه میکند.
بنابراین بخش اعتبار ما اصرار کرده بود که او پرداخت کند. پس از دریافت تعدادی نامه از بخش اعتبار ما، او دست خود را جمع کرد.
افسردگی بیماری روانی است : به شیکاگو سفر کرد و با عجله وارد دفتر من شد تا نه تنها به من اطلاع دهد که قرار نیست آن صورت حساب را بپردازد.
بلکه هرگز قصد خرید ندارد. یک دلار دیگر کالا از شرکت دتمر ولن. من با حوصله به تمام حرف های او گوش دادم. من وسوسه شدم که حرفم را قطع کنم.
افسردگی بیماری روانی است : اما متوجه شدم که این سیاست بدی خواهد بود. بنابراین به او اجازه دادم خودش صحبت کند. وقتی او در نهایت آب پز کرد و حال و هوای پذیرایی پیدا کرد.
به آرامی گفتم: «میخواهم از شما تشکر کنم که به شیکاگو آمدید تا در این مورد به من بگویید. شما لطف بزرگی به من کردید، زیرا اگر بخش اعتبار ما شما را آزار دهد.
افسردگی بیماری روانی است : ممکن است سایر مشتریان خوب را آزار دهد، و این خیلی بد خواهد بود. باور کن من خیلی مشتاق شنیدن این حرف ها هستم تا اینکه تو بگویی.» این آخرین چیزی بود که او انتظار داشت در دنیا بگویم.
فکر میکنم او ناامید شده بود، زیرا به شیکاگو آمده بود تا یکی دو چیز را به من بگوید، اما اینجا به جای اینکه با او حرف بزنم، از او تشکر میکردم.
افسردگی بیماری روانی است : من به او اطمینان دادم که هزینه را از روی کتاب ها پاک می کنیم و آن را فراموش می کنیم.
زیرا او مرد بسیار دقیقی بود که فقط یک حساب داشت که باید از آن مراقبت کند، در حالی که کارمندان ما باید از هزاران نفر مراقبت می کردند.
افسردگی بیماری روانی است : بنابراین احتمال اشتباه او کمتر از ما بود. به او گفتم که دقیقاً احساس او را درک کردهام و اگر جای او بودم، بدون شک باید دقیقاً مانند او احساس کنم.
از آنجایی که او دیگر قصد خرید از ما را نداشت، چند خانه پشمی دیگر را توصیه کردم. «در گذشته، زمانی که او به شیکاگو میآمد، معمولاً ناهار را با هم میخوردیم.
افسردگی بیماری روانی است : بنابراین از او دعوت کردم که این روز با من ناهار بخورد. او با اکراه پذیرفت، اما وقتی به دفتر برگشتیم، سفارش بزرگتری نسبت به قبل داد.
او با روحیه ملایمی به خانه بازگشت و از آنجایی که می خواست با ما به همان اندازه که با او انصاف داشتیم رفتار کند، صورتحساب هایش را بررسی کرد.
افسردگی بیماری روانی است : متوجه شد یکی از آنها به اشتباه افتاده است، و چکی با عذرخواهی برای ما فرستاد. “بعدها، وقتی همسرش یک نوزاد پسر به او هدیه داد.
او نام میانی دتمر را به پسرش داد و او تا بیست و دو سال بعد از مرگش دوست و مشتری خانه باقی ماند.” سال ها پیش، یک مهاجر هلندی فقیر.
افسردگی بیماری روانی است : پسر بعد از مدرسه شیشه های یک مغازه نانوایی را می شست تا به خانواده اش کمک کند.
مردم او آنقدر فقیر بودند که علاوه بر این او هر روز با یک سبد به خیابان می رفت و ذغال های سرگردانی را که در ناودانی که واگن های زغال سنگ سوخت می فرستادند.
افسردگی بیماری روانی است : جمع آوری می کرد. آن پسر، ادوارد بوک، هرگز در زندگی خود بیش از شش سال تحصیل نکرد.
اما در نهایت او خود را به یکی از موفق ترین سردبیران مجله در تاریخ روزنامه نگاری آمریکا تبدیل کرد. او چطور این کار را انجام داد؟
افسردگی بیماری روانی است : این داستان طولانی است، اما چگونگی شروع او را می توان به طور خلاصه بیان کرد. او شروع خود را با استفاده از اصول این فصل آغاز کرد.
او در سیزده سالگی مدرسه را ترک کرد و پسر دفتر وسترن یونیون شد، اما یک لحظه هم تسلیم نشد.
