افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی
بیشتر
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : حس فوق العاده ای ایجاد کرد. دولت استرالیا به او پنجاه هزار دلار جایزه داد. پادشاه انگلستان به او لقب شوالیه داد.
و برای مدتی، او بیشترین صحبت را در مورد مرد تحت رهبری یونیون جک داشت. من در یک ضیافت یک شب به افتخار سر راس شرکت می کردم.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : و در طول شام، مردی که در کنار من نشسته بود، داستان طنزآمیزی را تعریف کرد که به این نقل قول بستگی داشت: «الوهیتی وجود دارد که انتهای ما را شکل میدهد، آنها را هر طور که میخواهیم به سختی بتراشیم».
او اشتباه می کرد. می دانستم. من آن را مثبت می دانستم. کوچکترین شکی در مورد آن وجود نداشت. و به این ترتیب، برای به دست آوردن احساس اهمیت و نشان دادن برتری خود، خود را به عنوان یک کمیته ناخواسته و ناخواسته برای اصلاح او تعیین کردم.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : به اسلحه هایش چسبید. چی؟ از شکسپیر؟ غیر ممکن! چرند! آن نقل قول از کتاب مقدس بود. و او آن را می دانست.
قصه گو در سمت راست من نشسته بود. و فرانک گاموند، دوست قدیمی من، در سمت چپ من نشسته بود. آقای گاموند سالها را به مطالعه شکسپیر اختصاص داده بود.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : بنابراین من و قصه گو موافقت کردیم که سوال را به آقای گاموند بدهیم. آقای گاموند گوش داد، مرا زیر میز لگد زد و سپس گفت: «دیل، تو اشتباه می کنی. حق با آقاست. این از کتاب مقدس است.» همان شب در راه بازگشت به خانه، به آقای گاموند گفتم: «فرانک، شما میدانستید که این نقل قول از شکسپیر است.» او پاسخ داد: «بله، البته»، «هملت، پرده پنجم، صحنه». دو اما ما در یک جشن مهمان بودیم.
دیل عزیزم. چرا به یک مرد ثابت کنیم که اشتباه می کند؟ آیا این او را شبیه شما می کند؟ چرا اجازه نمی دهید چهره خود را حفظ کند؟ او نظر شما را نخواست او آن را نمی خواست.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : چرا با او بحث می کنیم؟ همیشه از زاویه تند دوری کنید.» مردی که این را گفت درسی به من داد که هرگز فراموش نخواهم کرد.
من نه تنها داستان نویس را ناراحت کرده بودم، بلکه دوستم را در موقعیت شرم آور قرار داده بودم. چقدر بهتر بود اگر اهل بحث و جدل نبودم. این یک درس به شدت مورد نیاز بود.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : زیرا من یک مجادله بینظیر بودم. در دوران جوانی با برادرم در مورد همه چیز زیر کهکشان راه شیری دعوا کرده بودم. وقتی به کالج رفتم.
منطق و استدلال خواندم و در مسابقات مناظره شرکت کردم. در مورد اینکه اهل میسوری هستم صحبت کنید، من آنجا متولد شدم. من باید نشان داده می شدم.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : بعداً در نیویورک بحث و استدلال تدریس کردم. و یک بار، شرم دارم اعتراف کنم، قصد داشتم کتابی در این زمینه بنویسم.
از آن زمان، من به هزاران بحث گوش داده، درگیر و تماشا کرده ام. در نتیجه همه اینها، من به این نتیجه رسیده ام که تنها یک راه در آسمان بلند برای به دست آوردن بهترین استدلال وجود دارد.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : و آن اجتناب از آن است. همانطور که از مار زنگی و زلزله اجتناب می کنید از آن بپرهیزید.
از هر ده بار، نه بار، یک مشاجره با هر یک از شرکت کنندگان قاطعانه تر از همیشه متقاعد شده است که کاملاً درست می گوید. شما نمی توانید در یک بحث برنده شوید.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : شما نمی توانید زیرا اگر آن را از دست بدهید، آن را از دست خواهید داد. و اگر آن را ببری، آن را از دست می دهی.
چرا؟ خوب، فرض کنید شما بر مرد دیگر پیروز شده اید و استدلال پر از سوراخ او را شلیک می کنید و ثابت می کنید که او غیرقانونی است. بعد چی؟ احساس خوبی خواهید داشت.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : اما او چطور؟ شما باعث شده اید که او احساس حقارت کند. غرورش را جریحه دار کردی او از پیروزی شما ناراحت خواهد شد.
و – مردی که بر خلاف میل خود متقاعد شده است همچنان بر همین عقیده است. سال ها پیش پاتریک جی اوهیر به یکی از کلاس های من پیوست.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : او تحصیلات کمی داشت و چقدر عاشق یک قراضه بود! او یک بار راننده بود و به این دلیل که سعی می کرد کامیون بفروشد، بدون موفقیت زیاد، پیش من آمد.
کمی پرسشگری این واقعیت را نشان داد که او دائماً با افرادی که میخواست با آنها تجارت کند کنار میکشید و با آنها مخالفت میکرد.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : اگر مشتری در مورد کامیونهایی که میفروخت چیز تحقیرآمیزی میگفت، پت قرمز میدید و درست در گلوی مشتری بود.
پت در آن روزها در بحث های زیادی پیروز شد. همانطور که بعد از آن به من گفت، “من اغلب از یک دفتر بیرون می رفتم و می گفتم: “به آن پرنده چیزی گفتم.” مطمئناً چیزی به او گفته بودم، اما چیزی به او نفروختم.» اولین مشکل من این بود که به پاتریک جی. اوهیر صحبت نکردن یاد بدهم.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : وظیفه فوری من این بود که او را آموزش دهم که از صحبت کردن خودداری کند و از دعواهای لفظی خودداری کند.
آقای اوهیر یکی از ستارهفروشان شرکت وایت موتور در نیویورک شد. او چطور این کار را انجام داد؟ در اینجا داستان او به قول خودش است: “اگر الان وارد دفتر یک خریدار شوم و او بگوید: “چی؟ یک کامیون سفید؟ آنها خوب نیستند! اگر به من می دادی نمی گیرم.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : من می خواهم کامیون Whose-It را بخرم، می گویم: “The Whose-It یک کامیون خوب است. اگر Whose-It را بخرید، هرگز اشتباه نخواهید کرد.
توسط یک شرکت خوب ساخته شده و توسط افراد خوب به فروش می رسد. او پس از آن لال است. جایی برای بحث نیست.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : اگر او بگوید «چه کسی بهتر است» و من بگویم مطمئناً چنین است، باید دست از کار بکشد.
او نمی تواند تمام بعدازظهر به گفتن «این بهترین است» ادامه دهد، وقتی من با او موافقم. سپس از موضوع Whose-It خارج می شویم.
افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی : من شروع به صحبت در مورد نکات خوب کامیون سفید می کنیم. «زمانی بود که اظهارنظری مانند اولین سخن او باعث میشد که مایل به قرمز و قرمز و نارنجی ببینم.
