افسردگی و ضعف پاها
بیشتر
افسردگی و ضعف پاها
افسردگی و ضعف پاها : این سخنان را بررسی کنید، باورهای نادرست را آشکار خواهید کرد. برای شروع، هیچ کس نمی تواند آینده را با قطعیت پیش بینی کند.
کمتر از همه کسی که پیش بینی اش با درد و رنج افسردگی تعیین می شود. ما نمیتوانیم پیشبینی کنیم که همه وقایع زندگیمان شاد و غنیکننده خواهند بود.
افسردگی و ضعف پاها : و همچنین نمیتوانیم پیشبینی کنیم که همهچیز پیشرو تاریک و ناامیدی است. زندگی در هر لحظه ترکیبی از خوشایند و ناخوشایند را ارائه می دهد.
خواسته ها و نامطلوب ها، تحقق و ناامیدی. برخی از تجربیات بیشتر از حد انتظار خوشحال کننده هستند، اما برخی از آنها بدتر از حد انتظار هستند.
افسردگی و ضعف پاها : هرکسی که پیشبینی میکند زندگی برای همیشه وحشتناک خواهد بود، به همان اندازه اشتباه میکند که انگار پیشبینی میکرد نیکلی که صد بار در هوا پرتاب میشود.
صد بار دم خواهد داشت. در واقع، در حالی که تقریباً همه افراد افسرده به خود می گویند که همیشه احساس نابودی و افسردگی می کنند، تقریباً همه بهبود می یابند.
افسردگی و ضعف پاها : اگر از افسردگی رنج می برید یا اگر در حال مشاوره با یک فرد افسرده هستید، پیش بینی بهبودی مفید است.
به این دلیل که بهبودی از افسردگی در واقع محتمل ترین نتیجه است! حقیقت را بگویید و بگویید: «اگرچه احساس می کنم امیدی ندارم، بهبودی من مطمئن است.
افسردگی و ضعف پاها : خدا را شکر، این احساسات افسردگی دوام نخواهد داشت.» این دعا را با ما بخوان: پروردگار عزیز، از تو سپاسگزارم که به من احساسات دادی.
من شکرگزارم که می توانم درد و همچنین شادی را احساس کنم. ممنونم که مرا از قربانی شدن در احساسات خود رها کردی.
افسردگی و ضعف پاها : از شما ممنونم که عمیقاً به من اهمیت می دهید حتی اگر گاهی اوقات از آن بی خبرم. من اکنون به نام قدرتمند عیسی، انتخاب می کنم که به جای باورهای نادرست، حقیقت را با خودم بگویم. من مال تو هستم و احساسات من هم همینطور.
به نام عیسی، آمین. فصل پنجم باور نادرست به خشم مرلین سال ها از شوهرش جک رنجیده بود. حداقل یک بار در روز کلماتی مانند “من دیگر نمی توانم این را تحمل کنم” و “من زندگی ام را با او تلف می کنم” به خود می گفت.
افسردگی و ضعف پاها : شوهرش وزیری بود که از منبر سفارش می کرد که در محبت برادرانه بمانید، با فروتنی زندگی کنید و همسایه خود را بالاتر از خودتان گرامی بدارید.
او در خانه شکایت می کرد، ایراد می گرفت، سخنان کوتاهی می گفت و همسرش را با زنان جوان تر و جذاب تر مقایسه می کرد. او احساس بی اهمیتی و ناکافی بودن و کاملاً عصبانی می کرد.
افسردگی و ضعف پاها : مرلین در مورد احساساتش به کسی چیزی نگفت، اگرچه سرنخ های زیادی وجود داشت که نشان می داد او واقعاً چقدر عصبانی و آسیب دیده است.
او در تخته خود نشسته بود و هفته به هفته به موعظههای جک گوش میداد، درحالیکه درونش میپیچید و ماهیچههایش سفت میشد.
افسردگی و ضعف پاها : او دچار سردرد شد که او را به رختخواب فرستاد و از شدت درد گریه کرد. جک سردرد را فقط یک ترفند برای جلب توجه می دانست.
او از منبر درباره محبت و بخشش موعظه می کرد و ساعت ها در اتاق مشاوره پندهای محبت آمیز می کرد، اما در خانه بی حوصله، انتقادی و اغلب ظالم بود.
افسردگی و ضعف پاها : چهره و شخصیت کلیسایی او با چهره و شخصیت خانه اش کاملاً متفاوت بود. سال ها گذشت و مرلین و همسرش همچنان به عنوان یک زوج شاد در انظار عمومی ظاهر می شدند.
در حالی که در واقع وضعیت آنها بدتر از زوج هایی بود که برای کمک به آنها مراجعه می کردند. بسیاری از مسیحیان سعی می کنند با خشم به عنوان یک مشکل اخلاقی برخورد کنند.
افسردگی و ضعف پاها : یک بانوی شیرین مسیحی به کلاس مدرسه یکشنبه خود می گوید: “خشم بد است.” بچه ها خشم گناه است و نباید عصبانی شوید! “ما باید خشم را از زندگی خود دور کنیم!” فریاد می زند اخلاق گرا. “خشم را از زندگی خود دور کنید تا فردی شاد باشید.” با مشکل خشم نمی توان به این سادگی برخورد کرد.
مانند مالیات، عصبانیت فقط از بین نمی رود، حتی اگر تصمیم بگیرید که باید این کار را انجام دهید. و مانند بینی یا رنگ موهایتان، احساسات خشمگین شما بخشی از شما و طبیعت انسانی شماست. بین عصبانی بودن و ابراز خشم نسبت به دیگری تفاوت وجود دارد.
افسردگی و ضعف پاها : بین قاطع و پرخاشگر بودن تفاوت وجود دارد. بین توانایی بیان صادقانه و تنبیه بودن تفاوت وجود دارد. مرلین معتقد بود که حق دارد به شدت از شوهرش جک عصبانی باشد.
او معتقد بود تا زمانی که او از تغییر عاداتش امتناع می کند حق دارد عصبانی بماند. او سلامت روحی و جسمی خود را از بین می برد. مرلین و جک هر دو انتظارات خاصی از یکدیگر داشتند.
افسردگی و ضعف پاها : آنها معتقد بودند که کاملاً حق دارند که انتظارات خود را برآورده کنند. به طور خاص، مرلین به خود گفت: ۱. رفتار ناعادلانه توسط شوهر واعظش تکان دهنده و غیرقابل تحمل بود. ۲. او حق داشت که از شوهرش خواسته بود.
با او و فرزندانشان با محبت، ملایمت، ملاحظه و مهربانی رفتار کند. ۳. از آنجایی که جک شوهر او بود، عشق او را مدیون بود.
افسردگی و ضعف پاها : او باید همانطور که کتاب مقدس برای شوهران تجویز می کند رفتار کند. یعنی او باید همسرش را دوست داشته باشد همانطور که مسیح کلیسا را دوست داشت.
شوهرش از انتقاد از او و مقایسه نامطلوب او با زنان دیگر وحشتناک بود. این رفتار وحشتناک و ظالمانه و کاملا غیرقابل تحمل بود. سردردها دلیل بازدید او از مرکز خدمات روانشناسی مسیحی بود.
افسردگی و ضعف پاها : دکتر بکوس پس از شنیدن برخی از علائم او به او گفت: “مرلین، به نظر می رسد که به خود می گویید حق دارید از جک بخواهید شوهر خوبی باشد.” مرلین متعجب نگاه کرد.
