افسردگی پشت کنکور
بیشتر
افسردگی پشت کنکور
افسردگی پشت کنکور : درماندگی را حتی می توان به موقعیت های یادگیری غیرمعمول تعمیم داد. هیروتو و سلیگمن یک مطالعه تکمیلی انجام دادند.
که در آن دوباره صدای قابل کنترل یا غیرقابل کنترل وجود داشت. پس از آن گروه دوم توانایی کمتری در حل معماهای ساده کلمات داشتند.
افسردگی پشت کنکور : تسلیم شدن همچنین می تواند توسط عوامل استرس زا بسیار ظریف تر از صداهای بلند غیرقابل کنترل ایجاد شود.
در مطالعه دیگری، هیروتو و سلیگمن به داوطلبان یک وظیفه یادگیری دادند که در آن آنها باید کارتی با رنگ خاصی را طبق قوانینی که در طول مسیر تشخیص می دادند، انتخاب می کردند.
افسردگی پشت کنکور : در یک گروه، این قوانین قابل یادگیری بود. در گروه دیگر، قوانین نبود (رنگ کارت تصادفی شد).
پس از آن، گروه دوم توانایی کمتری برای کنار آمدن با یک کار ساده و به راحتی قابل حل داشتند. سلیگمن و همکارانش همچنین نشان دادهاند.
افسردگی پشت کنکور : که کارهای غیرقابل حل باعث درماندگی پس از آن در موقعیتهای مقابلهای اجتماعی میشوند.
بنابراین می توان انسان ها را به حداقل موارد گذرا درماندگی آموخته شده و با سهولت شگفت انگیز تحریک کرد.
افسردگی پشت کنکور : به طور طبیعی، تنوع فردی فوقالعاده در میزان آسانی این اتفاق وجود دارد – برخی از ما آسیبپذیرتر از دیگران هستیم (و شما میتوانید شرط ببندید که این امر در بررسی مدیریت استرس در فصل آخر مهم خواهد بود).
در آزمایشی که شامل سر و صدای اجتناب ناپذیر بود، هیروتو از قبل یک فهرست شخصیتی به دانش آموزان داده بود.
افسردگی پشت کنکور : بر این اساس، او توانست دانشآموزانی را که با یک «مرکز کنترل درونی شده» وارد آزمایش شدهاند را شناسایی کند.
این باور که آنها ارباب سرنوشت خود هستند و کنترل زیادی در زندگی خود دارند – و در مقابل، داوطلبان “برونی” مشخصی که تمایل داشتند نتایج را به شانس و شانس نسبت دهند.
افسردگی پشت کنکور : پس از استرسهای غیرقابل کنترل، دانشآموزان برونی شده به مراتب در برابر درماندگی آموختهشده آسیبپذیرتر بودند.
انتقال آن به دنیای واقعی، با همان عوامل استرس زای بیرونی، هرچه یک منبع کنترل درونی بیشتر باشد، احتمال افسردگی کمتر می شود.
افسردگی پشت کنکور : در مجموع، این مطالعات به نظر من در ایجاد ارتباط بین استرس، شخصیت و افسردگی بسیار مهم است.
زندگی ما مملو از حوادثی است که در آنها به طور غیرمنطقی درمانده می شویم. برخی احمقانه و بی اهمیت هستند.
افسردگی پشت کنکور : یک بار در اردوگاه آفریقایی که با لارنس فرانک، جانورشناسی که کفتارهایش در فصل ۷ حضور داشتند، مشترک بودم.
با تهیه ماکارونی و پنیر بر روی آتش کمپ، فاجعه ای ایجاد کردیم. با بررسی آشفتگی، با تاسف اعتراف کردیم که اگر زحمت خواندن دستورالعملهای روی جعبه را به خود میدادیم.
افسردگی پشت کنکور : میتوانست کمک کند. اما هر دوی ما از انجام این کار اجتناب کرده بودیم. در واقع، هر دوی ما از تلاش برای معنا بخشیدن به چنین دستورالعمل هایی احساس ترس بی شکلی داشتیم.
فرانک آن را خلاصه کرد: «با آن روبرو شو. ما از درماندگی آشپزی آموخته رنج می بریم.» اما زندگی پر از نمونه های مهم تر است.
افسردگی پشت کنکور : اگر معلمی در یک نقطه حساس از تحصیل ما، یا یکی از عزیزان در نقطه حساس رشد عاطفی ما، اغلب ما را در معرض استرس های غیرقابل کنترل تخصصی خودش قرار دهد.
ممکن است با باورهای تحریف شده در مورد چیزهایی که نمی توانیم یاد بگیریم یا راه ها رشد کنیم. که در آن بعید است ما را دوست داشته باشند.
افسردگی پشت کنکور : در یکی از تظاهرات هولناک این موضوع، برخی از روانشناسان، بچههای مدرسهای درون شهر را با مشکلات شدید خواندن مطالعه کردند.
آیا آنها از نظر عقلی توانایی خواندن نداشتند؟ ظاهرا نه. روانشناسان مقاومت دانش آموزان را برای یادگیری خواندن دور زدند و در عوض حروف چینی را به آنها آموزش دادند.
افسردگی پشت کنکور : آنها در عرض چند ساعت قادر به خواندن جملات نمادین پیچیدهتر از آنچه به زبان انگلیسی بودند، بودند.
ظاهراً قبلاً به بچه ها خیلی خوب آموزش داده شده بود که خواندن انگلیسی فراتر از توانایی آنهاست. این یافتهها نشان میدهند.
افسردگی پشت کنکور : که یک افسردگی شدید میتواند نتیجه درسهای شدید کنترلناپذیری برای آن دسته از ما باشد که در حال حاضر آسیبپذیر هستند.
این ممکن است مجموعهای از یافتهها را توضیح دهد که نشان میدهد اگر کودک به روشهای خاصی استرس داشته باشد.
افسردگی پشت کنکور : از دست دادن والدین به دلیل مرگ، طلاق والدین، قربانی بودن فرزند پرخاشگر – سالها بعد کودک بیشتر در معرض خطر افسردگی قرار میگیرد.
چه درسی شدیدتر از اینکه در سنی که برای اولین بار در حال شکل گیری تصورات خود از طبیعت جهان هستیم، اتفاقات وحشتناکی بیفتد که خارج از کنترل ما هستند؟
افسردگی پشت کنکور : به عنوان پشتوانه این موضوع، پل پلوتسکی و چارلز نمروف از دانشگاه اموری نشان دادهاند که موشها یا میمونهایی که در اوایل زندگی در معرض عوامل استرسزا قرار میگیرند.
سطح CRH در مغزشان مادامالعمر افزایش مییابد. سلیگمن می نویسد: «طبق مدل ما، افسردگی بدبینی تعمیم یافته نیست، بلکه بدبینی خاص به تأثیرات اعمال ماهرانه خود فرد است».
افسردگی پشت کنکور : تحت فشارهای غیرقابل کنترل کافی، ما یاد می گیریم درمانده باشیم – ما انگیزه لازم برای تلاش برای زندگی را نداریم زیرا بدترین را فرض می کنیم.
ما فاقد وضوح شناختی هستیم تا بفهمیم چه زمانی کارها واقعاً خوب پیش میروند و احساس میکنیم که از همه چیز احساس لذت نمیکنیم.
افسردگی پشت کنکور : تلاش برای یکپارچگی رویکردهای روانشناختی به افسردگی به ما بینشی در مورد ماهیت بیماری می دهد.
طبق یک مکتب، این حالتی است که در اثر مواجهه بیش از حد پاتولوژیک با از دست دادن شرکت ایجاد می شود.
