افسردگی پیش از تولد
بیشتر
افسردگی پیش از تولد
افسردگی پیش از تولد : او هرگز برای پاسخ دادن به نامه مشکلی نداشت. او به سادگی آن را با این خط خطی به من برگرداند: «اخلاق بد شما فقط با اخلاق بد شما بیشتر است.» درست است.
من اشتباه کرده بودم، و شاید مستحق این سرزنش بودم. اما من که انسان بودم از این کار ناراحت شدم. من به شدت از آن رنجیدم که وقتی ده سال بعد از مرگ ریچارد هاردینگ دیویس خواندم.
افسردگی پیش از تولد : تنها فکری که هنوز در ذهنم وجود داشت – شرم دارم اعتراف کنم – صدمه ای بود که او به من وارد کرده بود.
اگر من و شما میخواهیم فردا کینهای را برانگیزیم که ممکن است در طول دههها سرازیر شود و تا زمان مرگ ادامه یابد، فقط اجازه دهید کمی انتقاد تند و تیز را در خود بپرورانیم.
افسردگی پیش از تولد : مهم نیست چقدر مطمئن هستیم که موجه است. هنگام برخورد با مردم، یادمان باشد که با موجودات منطقی سروکار نداریم.
ما با موجودات عاطفی سر و کار داریم، موجوداتی که با تعصب و غرور و غرور انگیزه دارند. انتقادات تلخ باعث شد تا توماس هاردی حساس، یکی از بهترین رمان نویسانی که ادبیات انگلیسی را غنی کرده، برای همیشه از نوشتن داستان دست بکشد.
افسردگی پیش از تولد : انتقاد توماس چترتون، شاعر انگلیسی را به سوی خودکشی سوق داد. بنجامین فرانکلین که در جوانی بیدرایت بود، چنان دیپلمات شد و در برخورد با مردم آنقدر ماهر شد که سفیر آمریکا در فرانسه شد.
راز موفقیت او؟ او گفت: “من از هیچ کس بد نمی گویم.” . . و هر چه از همه خوب می دانم بگو.» هر احمقی می تواند انتقاد کند، محکوم کند و شکایت کند – و اکثر احمق ها این کار را می کنند.
افسردگی پیش از تولد : اما برای درک و بخشش بودن به شخصیت و خودکنترلی نیاز است. کارلایل گفت: «یک مرد بزرگ عظمت خود را نشان میدهد.
از طریقی که با مردان کوچک رفتار میکند.» باب هوور، یک خلبان آزمایشی معروف و مجری مکرر در نمایشهای هوایی، از یک نمایش هوایی در سن به خانه خود در لس آنجلس باز میگشت.
افسردگی پیش از تولد : دیگو همانطور که در مجله عملیات پرواز توضیح داده شد، در سیصد پا در هوا، هر دو موتور ناگهان متوقف شدند.
او با مانور ماهرانه ای توانست هواپیما را فرود بیاورد، اما به شدت آسیب دید، هرچند به کسی آسیبی نرسید. اولین اقدام هوور پس از فرود اضطراری، بازرسی سوخت هواپیما بود.
افسردگی پیش از تولد : همانطور که او گمان می کرد، هواپیمای ملخی جنگ جهانی دوم که او با آن پرواز می کرد، به جای بنزین، سوخت جت داشت.
پس از بازگشت به فرودگاه، او از مکانیکی که هواپیمایش را سرویس کرده بود، خواست. مرد جوان از عذاب اشتباه خود بیمار بود. با نزدیک شدن هوور اشک روی صورتش جاری شد.
افسردگی پیش از تولد : او به تازگی باعث از دست دادن یک هواپیمای بسیار گران قیمت شده بود و می توانست باعث از دست رفتن سه نفر نیز شود.
می توانید خشم هوور را تصور کنید. می شد پیش بینی کرد که این خلبان مغرور و دقیق به خاطر آن بی احتیاطی چه ضربات زبانی می زند.
افسردگی پیش از تولد : اما هوور مکانیک را سرزنش نکرد. حتی از او انتقاد نکرد در عوض، او بازوی بزرگش را دور شانه مرد گذاشت و گفت: “برای اینکه به شما نشان دهم مطمئن هستم که دیگر این کار را نخواهید کرد، می خواهم فردا F-51 من را سرویس کنید.” اغلب والدین وسوسه می شوند که از آنها انتقاد کنند.
فرزندان. شما از من انتظار دارید که بگویم «نخواه.» اما این کار را نمیکنم. من فقط میخواهم بگویم: «قبل از اینکه از آنها انتقاد کنید.
افسردگی پیش از تولد : یکی از آثار کلاسیک روزنامهنگاری آمریکایی، «پدر فراموش میکند» را بخوانید. ما آن را با اجازه نویسنده در اینجا تجدید چاپ می کنیم.
همانطور که در Reader’s Digest فشرده شده است: “پدر فراموش می کند” یکی از آن قطعات کوچکی است که – در لحظه ای از احساس صمیمانه به هم ریخته – در بسیاری از خوانندگان طنین انداز می کند.
افسردگی پیش از تولد : که به یک اثر تبدیل می شود. چاپ مجدد چند ساله مورد علاقه نویسنده، W. Livingstone Larned، مینویسد: «پدر فراموش میکند» از اولین ظهورش در صدها مجله و ارگانهای خانه و روزنامههای سراسر کشور تکثیر شده است.
تقریباً به همان اندازه به بسیاری از زبان های خارجی تجدید چاپ شده است. من به هزاران نفری که مایل به خواندن آن از مدرسه، کلیسا و سکوهای سخنرانی بودند.
افسردگی پیش از تولد : اجازه شخصی داده ام. در مناسبت ها و برنامه های بی شماری “روی آنتن” بوده است. به اندازه کافی عجیب، نشریات دانشگاهی و مجلات دبیرستانی از آن استفاده کرده اند.
گاهی اوقات یک قطعه کوچک به طور مرموزی به نظر می رسد که “کلیک کنید”. این یکی مطمئناً همینطور بود.» پدر دبلیو. لیوینگستون را فراموش کرد گوش کن پسر: من این را در حالی می گویم.
افسردگی پیش از تولد : که خوابیده ای، یک پنجه کوچک زیر گونه ات مچاله شده و فرهای بلوند به صورت چسبناک روی پیشانی مرطوبت خیس شده اند.
من به تنهایی وارد اتاق شما شده ام. همین چند دقیقه پیش، وقتی در کتابخانه نشسته بودم و مشغول خواندن مقاله ام بودم.
افسردگی پیش از تولد : موج خفه کننده ای از پشیمانی سراسر وجودم را فرا گرفت. با گناه اومدم کنار تختت پسرم به چیزهایی فکر میکردم.
من به تو رسیده بودم. در حالی که برای مدرسه لباس می پوشیدی تو را سرزنش کردم زیرا فقط با یک حوله به صورتت ضربه زدی. من تو را به خاطر تمیز نکردن کفش هایت سرزنش کردم.
افسردگی پیش از تولد : وقتی چند تا از وسایلت را روی زمین انداختی با عصبانیت صدا زدم. سر صبحانه هم ایراد گرفتم. چیزها را ریختی غذاتو قورت دادی آرنج هایت را روی میز می گذاری.
کره خیلی غلیظی روی نانتان می مالید. و همانطور که شروع به بازی کردی و من برای قطارم آماده شدی، برگشتی و دستی تکان دادی و صدا زدی: «خداحافظ بابا!» و من اخمی کردم و در جواب گفتم: «شانه هایت را عقب نگه دار!» سپس همه چیز شروع شد.
