افسردگی یک قطبی
بیشتر
افسردگی یک قطبی
افسردگی یک قطبی : ممکن است اعتراض کنید، “اما آیا شما فقط به من پیشنهاد نمی کنید که احساساتم را بپوشانم، یک عمل انجام دهم؟” جواب بله یا خیر است.
بله، تا جایی که باید آگاه باشید که ظاهر دائماً بداخلاق مبنای خوبی برای ایجاد روابط مثبت نیست – یک نگرش افسرده می تواند دیگران را از خود دور کند.
افسردگی یک قطبی : علاوه بر این، اگر سعی کنید لبخند بزنید و دوستانه رفتار کنید، این می تواند بر روحیه شما تأثیر مثبت بگذارد.
با این حال، پاسخ نیز منفی است، تا جایی که، اگر مشکلاتی وجود دارد که باید آنها را حل کنید، پس آنها نیاز به مرتب سازی دارند – آنچه را که احساس می کنید پنهان نکنید.
افسردگی یک قطبی : اما بدخلق بودن و تلاش نکردن برای دوستانه بودن در واقع خیلی کم نتیجه می دهد – می تواند منجر به ایجاد رنجش در شما و دیگران شود.
مورد آزار و اذیت قرار گرفتن مورد انتقاد قرار گرفتن و یاد گرفتن نحوه کنار آمدن با آن یک چیز است، اما اینکه مورد قلدری قرار بگیرید چیز دیگری است.
افسردگی یک قطبی : در حال حاضر شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد انتقادات و تحقیرهای زیادی (به نام احساسات ابراز شده بالا) با بیماری روانی مرتبط است.
این انتقادات و تحقیرها می تواند حملات کلامی، غیرکلامی یا حتی فیزیکی باشد. در واقع، در زندگی بزرگسالی، تأیید تنها با کلماتی که مردم استفاده میکنند.
افسردگی یک قطبی : نشان نمیدهد، بلکه با نوع توجهی که میکنند، لبخندها، حالات صورت و تکان دادن سر نشان میدهد.
گاهی اوقات، در دنیایی زندگی میکنیم که سیگنالهای تایید به سختی به دست میآیند، اما کنار گذاشتن آن نسبتاً رایج است. همانطور که دیدیم.
افسردگی یک قطبی : نیاز به تایید در اوایل زندگی شروع می شود و در حالات چهره کودک و والدین منتقل می شود.
اما حتی در بزرگسالی، حس تایید شدن یا انتقاد شدن را میتوان از طریق ارتباط غیرکلامی منتقل کرد. یک لبخند یا اخم می تواند چیزهای زیادی را بیان کند و یک در آغوش گرفتن می تواند کمک زیادی به ما کند.
افسردگی یک قطبی : یک فرد افسرده ممکن است بگوید: «شوهر/همسرم نیازی به گفتن ندارد. من فقط از نگاه او به من می توانم بفهمم که من را قبول ندارد.
باز هم هیچ چیز غیر طبیعی در این مورد وجود ندارد. هم در انسان و هم در حیوانات، ارتباط غیرکلامی می تواند قدرتمند باشد. اگر قرار بود به عنوان بازیگر تمرین کنید.
افسردگی یک قطبی : استعداد شما نه تنها بر اساس توانایی شما در به خاطر سپردن خطوط، بلکه بر اساس نحوه بیان آنها و عبارات غیرکلامی و سایر زبان بدن شما ارزیابی می شود.
بسیاری از افراد افسرده نسبت به ارتباطات غیرکلامی بسیار حساس می شوند. به دنبال اطمینان و حساسیت نسبت به عدم دریافت آن، می توانند.
افسردگی یک قطبی : به راحتی از نحوه پاسخ غیرکلامی مردم به آنها ناراحت شوند. افسردگی ما را نسبت به قضاوت های دیگران بسیار آگاه می کند.
سیگنال های غیرکلامی به عنوان نشانه هایی در نظر گرفته می شود که دیگران چگونه ما را قضاوت می کنند.
افسردگی یک قطبی : ما میتوانیم احساس سرخوردگی و قلدری کنیم زیرا در یک تعامل خاص با کسی در درجه تهدید اغراق میکنیم.
اگر چه در افسردگی بسیار رایج است که درجه و پیامدهای انتقاد را بیش از حد تخمین بزنند، اما ممکن است این مورد نیز وجود داشته باشد که در مورد غلبه بر افسردگی اغراق آمیز نباشد.
افسردگی یک قطبی : سپس مشکل این است که آیا می توان کاری برای تغییر وضعیت انجام داد یا اینکه بهترین کار برای خروج از رابطه است.
قلدری و روابط صمیمی وقتی کسی میتواند با یک نگاه به ما احساس بدی بدهد، در واقع قدرت خاصی بر ما اعمال میکند، بنابراین مهم است.
افسردگی یک قطبی : که این حساسیت نسبت به ارتباطات غیرکلامی را بشناسیم و یاد بگیریم که چگونه این کار را انجام دهیم.
آن را اداره کند. اگر با فردی افسرده زندگی می کنید، ممکن است به شما کمک کند تا متوجه شوید که نگرش غیرکلامی شما می تواند مهم باشد.
افسردگی یک قطبی : به یاد داشته باشید که ما اغلب گرما (یا فقدان آن) را نه تنها با آنچه می گوییم بلکه با نحوه بیان آن منتقل می کنیم. من می خواهم یک مثال نسبتاً افراطی را بررسی کنم.
مارک به ندرت چیزهای مثبتی به جیل می گفت و طوری رفتار می کرد که انگار از او ناامید شده است. در درمان، او به ندرت به او نگاه می کرد، اما در عوض اتاق را به گونه ای اسکن می کرد.
افسردگی یک قطبی : که گویی علاقه ای به آنچه در حال وقوع است ندارد. حتی وقتی او چیزهای مثبتی به جیل میگفت، آنقدر خصمانه و تحقیرآمیز گفته میشد.
که میتوانستید بفهمید چرا او هرگز او را باور نکرد. مشکل اینجا فقط افسردگی جیل نبود، بلکه مشکل مارک در انتقال گرما بود.
افسردگی یک قطبی : بسیاری از ارتباطات او با خصومت و سردی همراه بود. او افسردگی را به عنوان یک ضعف می دید و از از دست دادن علاقه جنسی جیل عصبانی بود.
او از بداخلاقی مارک و اینکه چگونه به او نگاه میکند میترسید. متأسفانه، جیل و مارک هر دو در یک سبک نسبتاً خصمانه و ناپسند قفل شده بودند.
افسردگی یک قطبی : او او را بهعنوان یک مرد مسلط ناپسند تجربه کرد و زندگیاش در تلاش برای جلب رضایت او و گرفتن مقداری گرما از او سپری شد.
وقتی شکست خورد، خود را سرزنش کرد و بیشتر افسرده شد، با میل شدید به فرار از رابطه – که همچنین باعث شد احساس گناه و ترس کند.
افسردگی یک قطبی : او عقیده داشت که باید رابطه اش را بدون در نظر گرفتن هزینه یا سختی آن کار کند. او به خود می بالید که اهل ترک نیست.
اما متأسفانه، تنها در صورتی که او خود را تابع تمام نیازهای مارک باشد، میتوانست رضایت او را جلب کند. علاوه بر این، او به این باور رسید که همه مردان اینگونه هستند.
افسردگی یک قطبی : این نوع مشکلات اغلب نیاز به درمان زناشویی دارند. با این حال، اگر خودتان را به خاطر چنین مشکلاتی سرزنش می کنید یا از آنها خجالت می کشید، ممکن است شما را از کمک گرفتن باز دارد.
