مصاحبه انگیزشی در روانشناسی
بیشتر
مصاحبه انگیزشی در روانشناسی
مصاحبه انگیزشی در روانشناسی : یک مکث کوچک در انتهای دیگر. “خیلی خوب. تازه امضاش کردم بلافاصله نزد منشی ثبت می شود.» تلفن را قطع کردم و بلافاصله با آلیس تماس گرفتم و به او هشدار دادم. او تلفن را قطع کرد و اجازه نداد که در این قرار چقدر ناراحت است. او فهمید که من باید به یک احضار به وظیفه پاسخ دهم.
من برای دویدن در امتداد ساحل شرقی رودخانه می سی سی پی رفتم. باید ورزش کنم و سرم را پاک کنم. مسیر آشنا بود. من و قاضی دایر، دستیار اجرایی او، یک کارمند حقوقی دیگر، هر ماه برای بحث شفاهی به نیواورلئان پرواز می کردیم در دادگاه باشکوه فدرال در خیابان کمپ، روبروی میدان لافایت. من Big Easy را دوست داشتم و اغلب در کنار رودخانه دویده بودم.
مصاحبه انگیزشی در روانشناسی : حالا من در شرایط بسیار متفاوتی به ساحل رودخانه پرآب زدم و در مورد نقش جدیدم فکر کردم. در تفکر ساده لوحانه ام، به سادگی یک تکلیف جدید داشتم. کار پیش رو تماماً در مورد حقایق و قانون بود. هیچ دستوری از سوی هیئت سه قاضی مبنی بر اینکه من از وکالتم کنار بروم وجود نداشت. که توسط قانون پیش بینی نشده بود.
نقش مشاور مستقل صرفاً یک وظیفه خاص بود. در هر صورت، این غیرممکن بود، نه اینکه از نظر مالی چالش برانگیز باشد. من هنوز چندین پرونده مهم استیناف در خط لوله داشتم و آنها نیاز به توجه من داشتند. پرونده های تجدیدنظر در خط لوله و مواردی که نیاز به توجه من داشتند. من قصد داشتم پس از پایان دادن به کسب و کارم در نیواورلئان، فوراً به واشنگتن برگردم.
مصاحبه انگیزشی در روانشناسی : سوگند یاد کنم و برای شروع کار جدیدم به لیتل راک بروم. همانطور که می دویدم، نمی دانستم که یک جنون رسانه ملی به تازگی شروع شده است. فیسک بیرون بود، استار داخل بود. وقتی به هتل کوچکم در محله فرانسوی برگشتم، ده ها پیام تلفنی از خبرنگاران پیدا کردم.
حتی یک تماس هم جواب ندادم نه کنفرانس خبری گرفتم و نه سخنگوی مطبوعاتی استخدام کردم. هیچ وقت به ذهنم خطور نکرد. من به عنوان قاضی هیچ کنفرانس مطبوعاتی برگزار نکردم. فقط انجام نشده است. من به عنوان وکیل کل، فقط کنفرانس های مطبوعاتی گاه به گاه در ارتباط با مسائل مربوط به سیاست برگزار کردم، اما نه پرونده های دیوان عالی. در نقش جدیدم قصد داشتم از آن الگوی آشنا پیروی کنم.
مصاحبه انگیزشی در روانشناسی : نمیدانستم که سکوت سنگلاخ من، که عمیقاً ریشه در سنت قانونی دارد، گران تمام خواهد شد. بعدازظهر یکشنبه، قرار بود در جلسه انجمن فدرالیست، یک گروه محافظه کار که یک دهه قبل برای ترویج ارزش های حاکمیت قانون، قانون اساسی و محدودیت قضایی تأسیس شده بود، اظهاراتی را بیان کنم.
انجمن پذیرایی برای وکلا، قضات و دانشجویان حقوق داشت. این یک رویداد عمومی بود. این جلسه در محاصره جمعی از خبرنگاران و فیلمبرداران بود. افراد جامعه فدرالیست توجه رسانه ها را دوست داشتند، اما من از اظهار نظر در مورد مسئولیت جدید خودداری کردم. رسانهها با طرح سؤالات اساسی جلو رفتند. این پسر جدید کی بود؟ من سؤال “این کیست” را عجیب دیدم.
مصاحبه انگیزشی در روانشناسی : من در محافل حقوقی ملی به خوبی شناخته شده بودم، چون به عنوان قاضی در دادگاهی با سابقه خدمت کرده بودم، و به عنوان وکیل کل در مواردی که از نزدیک تحت نظارت و اغلب بحث برانگیز بود بحث می کردم. پیش از این در سال ۱۹۹۴، من توسط کمیته اخلاق دو حزبی سنا برای بررسی حساس خاطرات روزانه سناتور رابرت پاکوود از اورگان انتخاب شده بودم.
این سناتور به اتهامات مختلفی علیه زنان متهم شده بود. کار من از طرف کمیته به طور گسترده توسط سناتورهای هر دو حزب مورد ستایش قرار گرفت، حتی سناتور پاکوود که شرمنده بود اظهار داشت که فکر می کند من “عادلانه و مطمئناً کامل” بوده ام. آن تعریفها به خوبی اهداف دوگانهی من را توصیف میکردند: منصفانه و دقیق بودن.
مصاحبه انگیزشی در روانشناسی : پرزیدنت بوش از من به عنوان نامزد احتمالی دیوان عالی نام برده بود، اما در برخی از مجامع دست راستی به عنوان ناکافی محافظه کار مورد انتقاد قرار گرفتم. “استار پسر خوبی است، اما او یک اسکویش است” یک انتقاد رایج بود.دیوید سوتر از نیوهمپشایر مورد تایید قرار گرفت. من به عنوان دادستان کل نیوهمپشایر در جایگاه دوم قرار گرفتم.
من در مقام دوم قرار گرفتم، زیرا دادستان کل تورنبرگ در آن زمان از من دلجویی کرد. یک روز پس از انتصاب من به عنوان وکیل مستقل، نیویورک تایمز شهرت من را به عنوان یک “حرفه ای نرمال و با خلق و خوی که کارش با دقت مشخص می شود” توصیف کرد، که از بی تجربگی خود به عنوان دادستان فراتر می رفت تا “برای ارائه یک دیدگاه متعادل” چشم به پرس و جوی دشوار . به احتمال زیاد در تابش خیره کننده اجتناب ناپذیر تبلیغات با یک سبک شخصی که مودبانه تا حدی ملایم است راحت است.» لینکلن کاپلان که کتابی به نام عدالت دهم نوشته بود با تمرکز بر دفتر وکیل میگوید: نویسنده به نقل از روشنفکران حقوقی برتر در واشنگتن دی سی گفت: «واقعاً تعداد کمی از افراد وجود دارند که اعتبارنامههای او را جمعآوری کردهاند.
مصاحبه انگیزشی در روانشناسی : عمومی. چنین افرادی با فراتر رفتن از حزب گرایی رتبه ای، اعتبار خود را به فرهنگ ثابت می کنند. او موفق شد به طور مداوم محافظه کار باشد بدون اینکه تیز باشد.» حتی اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا سخنان سخاوتمندانهای داشت: «اگر قرار بود مورد تحقیق قرار بگیرم، ترجیح میدهم او [استار] از من تحقیق کند تا تقریباً هر کسی که فکرش را بکنم.» دفتر ACLU در واشنگتن من این احساس را ندارم که او یک دادستان سرسخت است به این معنا که فکر میکند هر کسی که متهم به چیزی است باید مجرم باشد.» واشنگتن پست به نقل از بویدن گری، مشاور بوش در کاخ سفید، گفت که استار «بسیار همسطح و متین است و در رویکردش به مشکلات، رفتار و غرایزش بی طرف است.
او یک وکیل تهاجمی جناحی یا ایدئولوژیک تهاجمی نیست.» حدود یک روز در درخشش آن کلمات محبت آمیز غرق شدم. سپس حملات، ابتدا از کاخ سفید آغاز شد و با این اتهام که بهعنوان یک جمهوریخواه آشکارا برای این کار مناسب نیستم. باب بنت، وکیل شخصی کلینتون، به واشنگتن پست گفت: «فکر میکنم ظاهر واقعی بیعدالتی وجود دارد». اگر استار اشتباهی پیدا کرد، فکر نمیکنم کسی بتواند به آن اطمینان داشته باشد.» بنت به عقیده علنی من استناد کرد که پرزیدنت کلینتون از «مصونیت قانون اساسی» از شکایت حقوق مدنی که توسط پائولا کوربین جونز، کارمند ایالت آرکانزاس، برای اقدامات انجام شده در زمان فرمانداری کلینتون ارائه شده بود، برخوردار نیست.
مصاحبه انگیزشی در روانشناسی : بنت در آن پرونده نماینده کلینتون بود. یک هفته بعد، بنت به یک سرویس سیمی گفت که قرار ملاقات من “آزمایش بویایی او را رد نکرد.” او به USA Today گفت که من باید این شغل را رد کنم. من این را تکان دهنده یافتم. من باب بنت را خوب می شناختم. او کاملاً درک می کرد که من یک محافظه کار جریان اصلی هستم که به حاکمیت قانون احترام زیادی قائل بودم.
در ماههای قبل از منصوب شدن به عنوان مشاور مستقل، در دانشگاه نیویورک به تدریس قانون اساسی مشغول بودم. موضوع مصونیت ریاست جمهوری در میان وکلای واشنگتن، به ویژه افرادی که علاقه مند به تفکیک قوا در قانون اساسی هستند، مورد بحث قرار گرفت. رئیسجمهور حق امتیازی را مطرح میکرد که در تاریخ طولانی جمهوری آمریکا هیچ لنگرگاهی نداشت.
مصاحبه انگیزشی در روانشناسی : من این را به عنوان یک ادعای حقوقی گزاف تلقی کردم که محکوم به شکست بود. در اواخر ماه مه، من در یک میزگرد با چندین وکیل دیگر، از جمله لوید کاتلر، مشاور کاخ سفید، در مکنیل / لهر نیوز ساعت PBS شرکت کرده بودم.
