مصاحبه انگیزشی ورزشکاران
بیشتر
مصاحبه انگیزشی ورزشکاران
مصاحبه انگیزشی ورزشکاران : اما هاردینگ یک انتخاب طبیعی برای خانواده من بود. برادرم در آنجا اقتصاد درس می داد و با یک بورسیه سخاوتمندانه، به راحتی مقرون به صرفه بود. دوران تصدی من در هاردینگ با وعده شروع شد. من در رشته علوم سیاسی تحصیل کردم، با این هدف که هم سردبیر روزنامه کالج و هم رئیس هیئت دانشجویی شوم.
برای این منظور، به عنوان یک دانشجوی سال اول برای نماینده کلاس شرکت کردم و برنده شدم. من همچنین به عنوان یک گزارشگر جوان برای Bison سخت کار کردم و یک ستون سرمقاله به نام “Starrdust” نوشتم. سپس، در پایان سال اول، اولین درس خود را در سیاست واقعی گرفتم. پس از تهیه سرمقاله ای در انتقاد از دولت به خاطر هزینه های بیش از حد برای پروژه های سرمایه ای به بهای ایجاد دانشکده، در اتحادیه دانشجویی معاشرت می کردم که ضربه ای را روی شانه ام احساس کردم.
مصاحبه انگیزشی ورزشکاران : رئیس کالج، کلیفتون گانوس جونیور، کوهی از یک مرد، گفت: “ای جوان، با من بیا.” او مرا در دفترش نشاند – تنها زمانی که در اتاق رئیس جمهور بودم – و قانون شورش را برایم خواند. به نظر رئیس جمهور، سرمقاله تند و تیز من به کالج آسیب رسانده بود و او به گونه ای مرا سرزنش کرد که انگار بچه ای هستم که به والدینش بی احترامی کرده ام.
فکر کردم: «این دوباره دبیرستان است. به جای اینکه تواضع کنم، متوجه شدم که نیاز به انتقال دارم. حق با ماهان خانم بود. با وجود اینکه من به عنوان نماینده کلاس دوم انتخاب شده بودم، از قبل در هاردینگ احساس آرامش می کردم. من شروع به زیر سوال بردن سنت های کلیسای مسیح کرده بودم که به نظر می رسید بر تفسیرهای محدود و نابجا از کتاب مقدس استوار است.
مصاحبه انگیزشی ورزشکاران : اگر پیانو و ارگ در عبادت مجاز نبودند، چرا به رهبر آواز اجازه میدهیم وقیحانه از پیپ پیپ استفاده کند؟ در مورد استفاده از سرودها چطور؟ هیچ مرجع کتاب مقدس برای آن وجود ندارد. اگر در سراسر کتاب مقدس از شراب نام برده شده است، چرا ما بر پرهیز کامل به عنوان یک موضوع آموزه اصرار داشتیم؟
با سؤالاتی در مورد الهیات و سختگیری فکری هاردینگ، برای تابستان به خانه در سن آنتونیو رفتم و شروع به طرح ریزی قدم بعدی خود کردم. علاقه من به سیاست هنوز قوی است، منطقه کلمبیا – و کاپیتول هیل – مانند آهنربا مرا به خود جذب کردند. من در دانشگاه جورج واشنگتن دی سی به پایان رسیدم که مرا مانند آهنربا می کشید. در نهایت به دانشگاه جورج واشنگتن در دی سی رسیدم.
مصاحبه انگیزشی ورزشکاران : این دانشگاه پرینستون نبود، جایی که در ابتدا امیدوار بودم به آنجا منتقل شوم، اما بسیار مورد توجه و سخاوتمندانه با کمک مالی قرار گرفتم. پدر و مادرم حمایت کردند. نگرش آنها این بود که باید به جایی بروم که احساس میکردم فراخوانده شدهام، تا از هدایای خود در جایی که آنها رهبری میکردند استفاده کنم.
اندکی پس از ورودم به واشنگتن در سپتامبر ۱۹۶۶، من به عنوان دستیار رابرت پرایس، نماینده جمهوری خواه از پامپا، شهری کوچک در تگزاس پانهندل، استخدام شدم. کار من رسیدگی به مکاتبات تشکیل دهنده از ناحیه هجدهمین کنگره تگزاس بود. کار مهم به نظر می رسید، اما تنها کاری که انجام دادم این بود.
مصاحبه انگیزشی ورزشکاران : که پشت میز کوچکی بیرون دفتر نماینده کنگره نشستم و به نامه های رای دهندگان پاسخ دادم که بیشتر در مورد سیاست های کشاورزی و دامداری و همچنین مسائل جانبازان بود. هیجان انگیزترین کار نیست، اما من برای ساخت این موشک ها سخت کار کردم. شاید خیلی سخته یکی از کارمندان دفتر با خوشرویی به من لقب “بارون دو استار” را به دلیل سبک نوشتن پرطرفدارم داد.
کار دیگر من این بود که به خواست نماینده کنگره باشم. بعدازظهرهای پنجشنبه، زمانی که کنگره در حال برگزاری بود، او را برای پرواز به تگزاس به فرودگاه دالس می بردم. پرایس یک دامدار سختکوش و یک جمهوریخواه «شورش حکیم» در منطقهای بود که دموکراتها بر آن تسلط داشتند، همانطور که در آن زمان بیشتر ایالت تگزاس بود. من برای آن سفرها ارزش قائل بودم.
مصاحبه انگیزشی ورزشکاران : با توجه به فلسفه زندگی خود، نماینده کنگره حکمتی عام و احساس وظیفه را بیان کرد که تا به امروز به خوبی به من خدمت کرده است. پرایس معتقد بود که بهترین قضاوت خود را مدیون رای دهندگانش است، نه همیشه تصمیم مردمی.که گاهی اوقات او را در تضاد با حامیان سرسخت خود قرار می دهد. پس از اینکه از واکنش پایگاه سیاسی خود ناراحت شد.
یک روز مرا غافلگیر کرد و گفت: «تو باید کاری را که فکر می کنی درست است انجام دهی. اگر آن را دوست ندارند، می توانند خودشان بروند.» پرایس که باپتیست مؤمن و معلم مدرسه یکشنبه بود، به ندرت از ابتذال استفاده می کرد. اما او به شدت نسبت به این احساس احساس کرد، و او به حرف خود رسید: شما باید به وجدان خود رای دهید.
مصاحبه انگیزشی ورزشکاران : در اواخر پاییز ۱۹۶۶، درست زمانی که در حال بررسی فرهنگ کاپیتول هیل و تحصیل در GWU بودم، یکی از آن نامههایی را دریافت کردم که مردان جوان هم نسل من از آن میترسیدند: اخطاری برای گزارش دادن به یک سرویس فیزیکی انتخابی. جنگ ویتنام در حال داغ شدن بود. در آن زمان، من نسبت به جنگ همدلی ملایمی داشتم.
این درگیری هنوز به باتلاقی تبدیل نشده بود که باعث ناآرامی دانشگاه در سراسر کشور شود. یکی از مواجهه من با سیاست آرکانزاس در این دوره شنیدن یک سخنرانی ضدجنگ بسیار قدرتمند سناتور جی. ویلیام فولبرایت بود. اما او به عنوان بخشی از معامله فاوستی خود برای حفظ کرسی سنای خود از آرکانزاس، دیدگاههای ضد حقوق مدنی داشت، که من آن را منفور میدانستم.
مصاحبه انگیزشی ورزشکاران : گرچه اجتناب از پیشنویس یکی از دغدغههای نسل من بود، من اگرچه اجتناب از پیشنویس دغدغه بزرگ نسل من بود، صادقانه بگویم که بیجا نگران نبودم. اگرچه قطعاً مشتاق سربازی نبودم، اگر تماس گرفته می شد، خدمت می کردم. اما اول می خواستم مدرک کارشناسی ام را بگیرم. من این فرض را مطرح کرده بودم که دانشجویان تمام وقت به طور خودکار یک تعویق دریافت می کنند.
ظاهرا اینطور نیست. من خودم را در اتوبوسی پر از مردان جوان عصبی دیدم که در I-95 به سمت جنوب به سمت یک مرکز پزشکی در ریچموند حرکت کردند، همه ما با این واقعیت روبرو هستیم که ممکن است به زودی با لباس رسمی خدمت کنیم. بعد از اینکه تمام آن روز صبح به او دست و پا می زدند، به نظر می رسید که در حال گذراندن امتحان بدنی با رنگارنگ بودم. سپس، همانطور که می رفتم.
مصاحبه انگیزشی ورزشکاران : یک دکتر بازوی راستم را گرفت و با اشاره به یک تکه پوست، پرسید: “این چیست؟” من به طور خاص نمیدانستم، اما سالها برای بیماریهای مختلف پوستی به متخصصان پوست مراجعه کرده بودم.
