مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری
بیشتر
مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری
مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری : این جنجال در حال افزایش برای آینده سیاسی او به اندازه کافی جدی به نظر می رسید که در ۲۶ ژانویه، بیل و هیلاری هر دو در ۶۰ دقیقه CBS ظاهر شدند. بیل در حالی که لب هایش را گاز می گرفت، به پذیرش نزدیک شد. من اذعان کردهام که در ازدواجم درد ایجاد کردهام.
من امشب چیزهایی را به شما و مردم آمریکا گفته ام که هیچ سیاستمدار آمریکایی هرگز نگفته است.» پذیرش «عدم پذیرش» او در همان اوایل نشان داد که «مردی از امید» با استادی زبان انگلیسی را به نفع خود به کار گرفت. در حالی که رفتار کلینتون را غیرقابل ستایش میدانستم، فرصت زیادی برای پرداختن به اعمال بد او نداشتم.
مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری : حالا من مخاطب اسیر بودم. جدید من وقت خود را صرف توجه به اعمال نادرست او می کنم. حالا من مخاطب اسیر بودم. دوست جدیدم به سختی دور شد. او زبان شوری را که بانوی اول آرکانزاس پخش میکرد، تکرار کرد، زمانی که در یک موقعیت، یک قسمت مخفیانه را در کلبه مهمان عمارت فرماندار کشف کرد.
سرباز به من گفت که یک ملکه سابق مسابقات زیبایی مهمان عاشقانه بیل کلینتون بوده است. سرباز به وضوح به همسر فرماندار اهمیت نمی داد. با این حال، او به “بیل” علاقه واقعی داشت. او حتی به کلینتون گفته بود که به او رای نداده است. کلینتون علت را جویا شد. افسر گفت: «بیل، میدانی که از اجرای قانون حمایت نمیکنی. من مجبورم شبها و آخر هفتهها به عنوان شغل دوم مشمع کف اتاق بخوابم.
مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری : فقط برای تأمین مخارج زندگی». بیل پاسخ داد: «میدانی که من تمام تلاشم را برای اجرای قانون انجام میدهم، اما باید از معلمان مراقبت میکردم!» دقیقاً، شما از معلمان مراقبت می کنید، اما از پلیس مراقبت نمی کنید. من که از داستان او مجذوب شده بودم.
به آرامی بررسی کردم که آیا این سرباز به دلیل رای ضد کلینتون با اتهاماتی روبرو شده است یا خیر. او اصرار کرد: «بیل این کار را نمی کند. آنجا بود: همدلی واقعی – و قدرت رابطه – بیل کلینتون. اگرچه ویلیام جفرسون کلینتون یک محقق رودز و فارغ التحصیل حقوق ییل بود، اما واقعاً مرد مردم بود. نمی دانستم که در کمتر از دو سال، پس از اینکه فرماندار رئیس جمهور شد.
مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری : به من مأموریت داده می شود که درباره این سیاستمدار مغناطیسی و خوش بیان که به درستی توسط زندگی نامه نویسش دیوید مارانیس “نخستین در کلاسش” لقب گرفته است، تحقیق کنم. B فصل اول بزرگ شدن ستاره ایل کلینتون و من در تابستان ۱۹۴۶ به فاصله یک ماه به دنیا آمدیم و از نظر جغرافیایی چندان دور از یکدیگر نبودیم.
او در هوپ، آرکانزاس و من در ورنون، تگزاس به دنیا آمد. ما هر دو در سال ۱۹۶۴ از دبیرستان فارغ التحصیل شدیم و در نهایت وکیل شدیم. من و بیل کلینتون علی رغم شباهتهای ظاهری – بچههای پررونق، وکلا، از جنوب، اشتراکات کمی داشتیم. برخلاف کلینتون، که در خانوادهای ناکارآمد با پدری الکلی بزرگ شد، من این نعمت را داشتم که با هر دو والدین در خانهای پر از ایمان بزرگ شدم.
مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری : دوران کودکی من خوشایند و حتی ایده آل بود، علیرغم آنچه برخی ممکن است آن را یک تربیت سختگیرانه بدانند. هر چیزی بود جز پدرم، ویلیام داگلاس استار، وزیر کتابخوانی بود که رگههای عملی داشت. او عاشق باغبانی بود و اغلب برای تکمیل درآمدش در کنار هم آرایش می کرد. مادر من، وانی تریمبل استار، یک مادر خانه نشین بود.
انضباطکنندگان مهربان اما محکم، والدینم چشمهایشان را روی عصبانیتهای دوران کودکی من نمیبندند، اما آنها نیز واکنش تندی نشان نمیدهند. بلافاصله پس از تولد من، والدینم به تگزاس شرقی نقل مکان کردند تا نزدیک خانواده باشند، سپس زمانی که من در کلاس سوم بودم به سن آنتونیو رفتند. پدر در کلیساهای مسیح خدمت می کرد، یک جامعه انجیلی که بر استقلال حکومت جماعت محلی تأکید می کرد.
مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری : در آن روزها، اعضای کلیسای مسیح معمولاً از رقصیدن و نوشیدن الکل اجتناب می کردند. تا به امروز، اکثر جماعات از آلات موسیقی در عبادت استفاده نمیکنند، بنابراین من با آواز کاپلا به عنوان بخش عمدهای از خدمات کلیسا بزرگ شدم.مادرم صدای سوپرانوی دوست داشتنی داشت.
به طور طبیعی موسیقیایی، آواز خواندن در کلیسا را دوست داشتم و صدای جماعت را می شنیدم که در هارمونی چهار قسمتی در هم می آمیخت. وقتی بزرگتر شدم، به مدرسه سرود سرود رفتم و گهگاه در نوجوانی عبادت را رهبری می کردم. مادرم اصرار داشت که پیانو بیاموزد و من از شنیدن نوازندگی باخ در ارگ سر به فلک کشیده لذت بردم. تا به امروز، اغلب می گویم همه چیز مرا یاد یک آهنگ می اندازد.
مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری : من در سفر مسیحی خود هیچ تجربه ای از «جاده به دمشق» نداشتم. در سفر مسیحیام تجربه «جادهای به دمشق» نداشتم. من در دوازده سالگی توسط پدرم غسل تعمید گرفتم. خواندن کتاب مقدس باعث عشق به زبان و ادبیات شد. اگرچه بعداً با برخی از سنتهای کلیسای مسیح، بهویژه مخالفت آن با موسیقی دستگاهی، مخالفت کردم.
هرگز سرکشی نکردم. من اولین موعظه خود را بلافاصله پس از غسل تعمید، به مدت ده دقیقه در یکشنبه شب، زمانی که جوانان اجازه حضور در منبر را داشتند، موعظه کردم. آموزش بی ارزش برای یک وکیل آینده. والدین من ارزش فوق العاده بالایی برای تحصیل قائل بودند. پدرم با بورسیه واعظی به کالج فرید-هاردمن در تنسی رفته بود.
مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری : من درست زمانی به دنیا آمدم که خواهرم، بیلی جین، در سن شانزده سالگی به کالج رفت. بعدها معلم شد. برادرم جری که شش سال از من بزرگتر بود در سطح کالج اقتصاد تدریس می کرد. بهعنوان فرزند خانواده، مطمئناً مورد علاقهام قرار گرفتم، اما والدینم از من انتظار داشتند که به آس. سعی کردم ناامیدشان نکنم.
در سال ۱۹۶۱، آنها شهریه من را پرداخت کردند تا در دبیرستان سام هیوستون، یک مدرسه دولتی در خارج از منطقه مدرسه سن آنتونیو تحصیل کنم. آنها برگه ساده را انتخاب کردند زیرا برنامه تحصیلی را قوی تر از برنامه مدرسه دولتی روستایی می دانستند که من قرار بود در آن شرکت کنم. من دانش آموز جدی بودم و عاشق خواندن بودم. معلم و مربی مورد علاقه من، روبرتا ماهان، مرا تشویق کرد که به دنبال نقش های رهبری باشم.
مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری : و مرا تشویق کرد که برای ریاست کلاس اول نامزد شوم. پیروزی در اولین انتخابات موفقیتآمیز بود و ارزش خطر شکست را به من آموخت و به من طعم سیاست را چشید.
در حال حاضر من اجتماعی، دوست داشتنی و محبوب بودم، یک ماهی بزرگ در یک حوض نسبتا کوچک. من یک مناظره پرانرژی، همچنین کاپیتان تیم مدرسه ما برای نسخه محلی کالج بول، بودم. من که مجذوب رویدادهای جاری، دولت و سیاست بودم، خواننده فداکار تایم، نیوزویک و یو اس نیوز شدم.
