افسردگی شب تولد
افسردگی شب تولد : عشق، ارضای جنسی، فرزندان و اعتبار اجتماعی می خواست، اما زندگی همه امیدهای او را بر باد داد.
شوهرش او را دوست نداشت حتی حاضر نشد با او غذا بخورد و او را مجبور کرد که غذای خود را در اتاقش طبقه بالا سرو کند.
افسردگی شب تولد : او نه فرزند داشت و نه موقعیت اجتماعی. او دیوانه شد. و در خیال خود از شوهرش طلاق گرفت و نام خانوادگی خود را از سر گرفت.
او اکنون معتقد است که با اشراف انگلیسی ازدواج کرده است و اصرار دارد که او را لیدی اسمیت خطاب کنند. و در مورد کودکان، او اکنون تصور می کند که هر شب صاحب فرزند جدیدی شده است.
افسردگی شب تولد : هر بار که با او تماس میگیرم، میگوید: «دکتر، من دیشب بچهدار شدم.» زندگی زمانی تمام کشتی های رویایی او را بر روی صخره های تیز واقعیت غرق کرد.
اما در جزایر آفتابی و فانتزی جنون، همه بارکنتینهای او با بومهای بلند و بادهایی که از میان دکلها میچرخند، به بندر میروند. غم انگیز؟ اوه، من نمی دانم.
افسردگی شب تولد : پزشک او به من گفت: “اگر می توانستم دستم را دراز کنم و سلامت عقلش را بازگردانم، این کار را نمی کردم. او خیلی خوشحالتر است.» اگر برخی افراد آنقدر تشنه احساس اهمیت هستند که واقعاً برای دریافت آن دیوانه میشوند.
تصور کنید من و شما میتوانیم با قدردانی صادقانه از این جنبه جنون به چه معجزهای دست یابیم. یکی از اولین افرادی در تجارت آمریکایی که حقوقی بیش از یک میلیون دلار در سال دریافت کرد (زمانی که مالیات بر درآمد وجود نداشت و فردی که پنجاه دلار در هفته درآمد داشت، از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود)
افسردگی شب تولد : چارلز شواب بود. او توسط اندرو کارنگی به عنوان اولین رئیس شرکت تازه تاسیس فولاد ایالات متحده در سال ۱۹۲۱ انتخاب شد، زمانی که شواب تنها سی و هشت سال داشت. (شواب بعداً U.S Steel را ترک کرد تا شرکت فولاد Bethlehem که در آن زمان مشکل داشت را به دست گیرد و آن را به یکی از سودآورترین شرکت های آمریکا بازسازی کرد.) چرا اندرو کارنگی یک میلیون دلار در سال یا بیش از سه هزار دلار در سال پرداخت می کرد. روز، به چارلز شواب؟
چرا؟ چون شواب نابغه بود؟ نه. چون او بیشتر از سایر مردم در مورد ساخت فولاد می دانست؟ مزخرف. چارلز شواب خودش به من گفت که مردان زیادی برای او کار می کنند که بیشتر از او در مورد ساخت فولاد می دانند.
افسردگی شب تولد : شواب می گوید که این حقوق را عمدتاً به دلیل توانایی اش در برخورد با مردم دریافت کرده است. از او پرسیدم چطور این کار را کرد؟
در اینجا راز او به زبان خودش نوشته شده است – کلماتی که باید در برنز ابدی ریخته شوند و در هر خانه و مدرسه، هر مغازه و اداره ای در زمین آویزان شوند.
کلماتی که کودکان باید به جای هدر دادن وقت خود برای حفظ صیغه صرف، حفظ کنند. از افعال لاتین یا میزان بارندگی سالانه در برزیل – کلماتی که اگر فقط آنها را زندگی کنیم زندگی من و شما را متحول می کند.
افسردگی شب تولد : شواب گفت: “من توانایی خود را در برانگیختن شور و شوق در میان مردمم بزرگترین دارایی می دانم. من صاحب هستم و راه پیشرفت بهترین چیزی که در یک فرد وجود دارد.
قدردانی و تشویق است. هیچ چیز دیگری به اندازه انتقاد مافوق جاه طلبی های یک فرد را از بین نمی برد. من هرگز از کسی انتقاد نمی کنم. من به انگیزه دادن به افراد برای کار اعتقاد دارم.
افسردگی شب تولد : بنابراین من مشتاق ستایش هستم اما از عیب جویی بیزارم. اگر چیزی را دوست داشته باشم، در تأیید خود صمیمانه هستم و در تمجیدهایم زیادهروی میکنم.» این کاری است که شواب انجام داد. اما افراد متوسط چه می کنند؟
دقیقا برعکس. اگر چیزی را دوست نداشته باشند، زیردستان خود را بیرون می اندازند. اگر آن را دوست داشته باشند، چیزی نمی گویند.
افسردگی شب تولد : همانطور که دوبیتی قدیمی میگوید: «یک بار بد کردم و شنیدم/دو بار خوب کردم، اما هرگز نشنیدهام.» «در معاشرت گستردهام در زندگی، ملاقات با افراد بسیار و بزرگ در نقاط مختلف جهان، شواب اظهار داشت: «من هنوز کسی را پیدا نکردهام، هر چند که مقامش عالی یا عالی باشد.
که کار بهتری انجام نداده و تلاش بیشتری را تحت روحیه تأیید انجام نداده است. صادقانه بگویم، یکی از دلایل برجسته موفقیت فوق العاده اندرو کارنگی بود.
افسردگی شب تولد : کارنگی به طور عمومی و خصوصی از همکارانش تمجید کرد. کارنگی می خواست دستیارانش را حتی روی سنگ قبرش تمجید کند.
او نوشتهای برای خود نوشت: «اینجا کسی است که میدانست چگونه مردانی را که از خودش باهوشتر بودند دور بزند.» قدردانی صمیمانه یکی از رازهای موفقیت جان دی راکفلر در برخورد با مردان بود.
افسردگی شب تولد : برای مثال، زمانی که یکی از شرکای او، ادوارد تی. بدفورد، یک میلیون دلار برای شرکت به دلیل یک خرید بد در آمریکای جنوبی از دست داد، جان دی ممکن است انتقاد کرده باشد.
اما او می دانست که بدفورد تمام تلاش خود را کرده است – و این حادثه بسته شد. بنابراین راکفلر چیزی برای تمجید پیدا کرد.
افسردگی شب تولد : او به بدفورد تبریک گفت زیرا توانست ۶۰ درصد پولی را که سرمایه گذاری کرده بود پس انداز کند. راکفلر گفت: این عالی است.
«ما همیشه به این خوبی در طبقه بالا عمل نمیکنیم.» من در میان بریدههایم داستانی دارم که میدانم هرگز اتفاق نیفتاده است، اما یک حقیقت را نشان میدهد، بنابراین آن را تکرار میکنم: طبق این داستان احمقانه، یک زن مزرعهدار، در پایان یک روز کاری سنگین، انبوهی از یونجه را در برابر مردانش قرار داد.
افسردگی شب تولد : و هنگامی که آنها با عصبانیت خواستند که آیا او دیوانه شده است، او پاسخ داد: “چرا، از کجا فهمیدم که شما متوجه شده اید؟ من برای شما آقایان برای بیست گذشته آشپزی می کردم