افسردگی و خواب آلودگی
افسردگی و خواب آلودگی : سوزی در حال چیدن ظروف در ماشین ظرفشویی برای مادرش است که به طور تصادفی می افتد. یک لیوان و می شکند. قلبش می تپد.
او می داند که این به معنای مجازات است. زمانی که او در گذشته چیزهایی را خراب می کرد، مادرش معمولاً سه کار انجام می داد: فریاد زدن، سوزی را صدا می زد و کتک زدن.
افسردگی و خواب آلودگی : سوزی از ترس می لرزد و به آنچه که قرار است بیفتد فکر می کند. سپس مادر وارد آشپزخانه می شود. وقتی شیشه شکسته را میبیند.
بازوی سوزی را میگیرد، از کریستالی بودن شیشه عصبانی میشود، او را دست و پا چلفتی، بیاحتیاط و بیفایده خطاب میکند و سپس او را به دیوار میاندازد.
افسردگی و خواب آلودگی : روز بعد، مادر دوباره به سوزی میگوید ظرفها را در ماشین ظرفشویی بچسباند. سوزی خیلی مشتاق این کار نیست.
او سعی میکند بهانهای بیاورد تا از کار خارج شود. می گوید باید برود توالت یا معده درد دارد و باید بخوابد. سوزی احساس مضطرب می کند زیرا او شرطی شده است.
افسردگی و خواب آلودگی : که چنین احساسی داشته باشد. اگر ظروف را روی هم بگذارد، خطر شکستن چیزی وجود دارد. و اگر چیزی را بشکند.
مطمئناً بر سر او فریاد می زنند، نام و نشان می دهند و کتک می زنند، و این دردناک خواهد بود. با گذشت زمان، اگر سوزی به اندازه کافی از این تجربیات دردناک داشته باشد.
افسردگی و خواب آلودگی : یعنی به اندازه کافی عینک بشکند و به اندازه کافی توهین و کتک بخورد – اضطرابی در او ایجاد می شود که به احساس ارزشمندی او سرایت می کند.
این رویدادها را با مخاطبین اجتماعی سوزی جفت کنید. او به اسکیت می رود و در ایستادن روی اسکیت مشکل دارد. بچه های دیگر او را مسخره و مسخره می کنند.
افسردگی و خواب آلودگی : در مدرسه و خانه برادرش او را در حضور دیگران صدا می کند. پدرش اغلب او را تنبل خطاب می کند و مادرش زمانی که او مطابق انتظاراتش اجرا نمی کند فریاد می زند.
سوزی به خود می آموزد که چگونه مضطرب باشد. وقتی همبازی هایش او را مسخره می کنند، او احساس درد می کند.
افسردگی و خواب آلودگی : بنابراین، وقتی آنها را در حال بازی در زمین اسکیت روی یخ یا زمین بازی می بیند، و همچنین وقتی به آنها فکر می کند.
احساس اضطراب می کند. خواسته های خانواده اش، که او همیشه نمی تواند برآورده کند، احساسات مضطرب دیگری ایجاد می کند.
افسردگی و خواب آلودگی : بنابراین سوزی کاری معمولی از روان رنجورهای اضطرابی انجام می دهد. او شروع به اجتناب از چیزهایی می کند که او را مضطرب می کند.
او شروع به اجتناب از تماس با همبازی هایش می کند. او از خانواده اش دوری می کند، تنها می ماند. او به خود می آموزد که وقتی از موقعیت هایی که او را مضطرب می کند کناره گیری می کند.
افسردگی و خواب آلودگی : سطح اضطراب کاهش می یابد. این برای او تقویت می شود. کارول یک فرد ۲۲ ساله است.
او چندین سال از زندگی خود را صرف انباشتن واکنش های اضطرابی کرده است، درست همانطور که سوزی اکنون انجام می دهد.
افسردگی و خواب آلودگی : او غرق در ترس است و نمی تواند خود را مجبور کند که بیرون برود و شغلی پیدا کند.
او میگوید که میخواهد شغلی پیدا کند اما نمیتواند شغلی پیدا کند. او آپارتمان خود را در نزدیکی خانه والدینش دارد که به ندرت آن را ترک می کند.
افسردگی و خواب آلودگی : مادرش از طریق تلفن به او می گوید: “اگر می توانستی بیرون بیایی و شغلی پیدا کنی، خودت را از زباله هایی که در آن هستی بیرون می کشید.” او اعتراض می کند: «من نمی توانم شغلی پیدا کنم. “من تلاش کردم و فقط نمی توانم.” پدر و مادرش در ناامیدی اصرار می کنند که او به یک روانشناس مراجعه کند.
او به درمانگرش می گوید: «من از مصاحبه های شغلی متنفرم. “آنها من را می ترسانند.” “چرا این است؟” “خب، آنها افتضاح هستند، به همین دلیل است.
افسردگی و خواب آلودگی : بازار کار تنگ است و فرصت های بسیار کمی وجود دارد.» او در جلسه هشتم خود می تواند افکار و باورهای خود را شناسایی کند.
او اشیاء ترسناک خود را به عنوان افراد دیگر شناسایی می کند. ناتوانی او در یافتن شغل به دلیل بازار کار نیست، بلکه به دلیل اضطرابی است که از فکر بیرون رفتن و بودن با مردم رنج می برد.
افسردگی و خواب آلودگی : او می ترسد مردم با او چه کنند. “کارول، تو گفتی که از بودن در جمع متنفری.” “درست است.
من واقعاً از آن متنفرم.» “جمعیت می تواند با شما چه کند؟” “خب، آنها ممکن است من را مسخره کنند یا به من بخندند.” “این وحشتناک خواهد بود؟” “بله، وحشتناک خواهد بود.
افسردگی و خواب آلودگی : وحشتناک است. من از آن متنفرم.” آیا واقعاً اگر کسی شما را بخندد یا مسخره کند، دنیا برای شما به پایان می رسد؟ “خب، شما از آن متنفر هستید.
اما من حدس میزنم که در واقع پایان دنیا نخواهد بود.” کارول متوجه نشد، اما یک قدم بزرگ و مهم برای پیشرفت برداشته بود.
افسردگی و خواب آلودگی : او به خودش گوش داد و شنید که واقعاً در ذهنش چه می گذرد. ۲. با گوش دادن متوجه شد که به خودش گفته است که به خندیدن و مسخره شدن، وحشتناک و وحشتناک خواهد بود (کفر). افرادی که از اضطراب رنج می برند.
به خود می گویند: “اگر چیزی که من نگران آن هستم واقعا اتفاق بیفتد، من را از بین می برد. وحشتناک و وحشتناک خواهد بود.” دکتر آلبرت الیس، مدیر مؤسسه مطالعات پیشرفته در روان درمانی منطقی، این را “هولناک” می نامد.
افسردگی و خواب آلودگی : افراد مضطرب خیلی از این کارها را انجام می دهند. سوزی کوچک وقتی از همبازی هایش دوری می کند این کار را انجام می دهد.
کارول این کار را با اجتناب از مصاحبه های شغلی انجام می دهد. کارول متوجه خواهد شد که تصور حضور در جمع او را مضطرب می کند.
افسردگی و خواب آلودگی : نه به خاطر تعداد افراد یا ناراحتی که توسط مطبوعات بسیاری از مردم به ارمغان می آورد، بلکه به این دلیل که می ترسد ممکن است.
او را مسخره کنند یا به او بخندند. بر این دروغ غلبه کن که او این فکر را در ذهنش بیهوش میکند و حقیقت را جایگزین آن میکند.