با ۱۰۰ میلیارد چه کنیم
با ۱۰۰ میلیارد چه کنیم : سرمایه گذاری هایی که شرکت در طول زمان انجام داده چقدر مخاطره آمیز است؟ سرمایه گذاران سهام در یک شرکت با چه میزان ریسک مواجه هستند؟ اینها دو سوال دیگر هستند که مایلیم در جریان تحلیل سرمایه گذاری پاسخ آنها را پیدا کنیم. صورتهای حسابداری واقعاً ادعا نمی کنند که ریسک را به روشی سیستماتیک اندازه گیری یا کمی می کنند.
به جز ارائه پاورقی ها و افشاگری هایی که ممکن است خطری در شرکت وجود داشته باشد. این بخش به بررسی برخی از روش هایی می پردازد که حسابداران سعی می کنند ریسک را ارزیابی کنند. اصول حسابداری زیربنای اندازه گیری ریسک تا جایی که صورت های حسابداری و نسبت ها سعی در اندازه گیری ریسک دارند، به نظر می رسد دو موضوع مشترک وجود دارد.
با ۱۰۰ میلیارد چه کنیم : اولین مورد این است که ریسکی که اندازهگیری میشود، ریسک نکول است – یعنی ریسک عدم پرداخت یک تعهد ثابت، مانند بهره یا اصل بدهی معوق. به نظر نمیرسد که مفهوم گستردهتر سهام از ریسک، که واریانس بازده واقعی حول بازده مورد انتظار را اندازهگیری میکند، توجه زیادی را به خود جلب نمیکند.
بنابراین، یک شرکت سرمایهگذاری شده تماماً با درآمدهای مثبت و تعهدات ثابت کم یا بدون تعهد، عموماً بهعنوان یک شرکت کمریسک از دیدگاه حسابداری ظاهر میشود، علیرغم این واقعیت که سود آن غیرقابل پیشبینی است. موضوع دوم این است که معیارهای ریسک حسابداری عموماً با نگاهی به ظرفیت یک شرکت در یک نقطه از زمان برای انجام تعهداتش، دیدگاه ایستا از ریسک دارند.
با ۱۰۰ میلیارد چه کنیم : به عنوان مثال، زمانی که نسبت ها برای ارزیابی ریسک یک شرکت استفاده می شود، این نسبت ها تقریباً همیشه بر اساس صورت سود و زیان و ترازنامه یک دوره است. معیارهای حسابداری ریسک معیارهای حسابداری ریسک را می توان به طور کلی به دو گروه طبقه بندی کرد. اولین مورد، افشای تعهدات بالقوه یا زیانهای ارزشی است که به صورت پاورقی در ترازنامه نشان داده میشوند.
که برای هشدار دادن به سرمایهگذاران بالقوه یا فعلی در مورد احتمال زیانهای قابل توجه طراحی شدهاند. معیار دوم نسبت هایی است که برای اندازه گیری نقدینگی و ریسک نکول طراحی شده اند. افشا در صورت های مالی در سال های اخیر، افشاگری هایی که شرکت ها باید در مورد تعهدات آتی ارائه دهند، افزایش یافته است. به عنوان مثال، مورد بدهی های احتمالی را در نظر بگیرید.
با ۱۰۰ میلیارد چه کنیم : اینها به بدهی های بالقوه ای اشاره دارد که تحت برخی موارد احتمالی متحمل می شود، به عنوان مثال، زمانی که یک شرکت در یک دعوی مدعی علیه باشد. قاعده کلی که از آن پیروی میشود نادیده گرفتن بدهیهای احتمالی است که در برابر ریسک محافظت میکنند، زیرا تعهدات مربوط به ادعای احتمالی با منافع در جاهای دیگر جبران میشود.
به عنوان اختیارات و قراردادهای آتی) به الزامات FASB منجر شده است که این اوراق مشتقه به عنوان بخشی از صورت مالی افشا شود. در واقع، تعهدات صندوق بازنشستگی و مراقبت های بهداشتی از پاورقی صرف به بدهی های واقعی برای شرکت ها منتقل شده است. نسبتهای مالی صورتهای مالی مدتهاست که بهعنوان مبنایی برای تخمین نسبتهای مالی که سودآوری، ریسک و اهرم را اندازهگیری میکنند، استفاده میشود.
با ۱۰۰ میلیارد چه کنیم : پیش از این، بخش سود به دو نسبت سودآوری یعنی بازده حقوق صاحبان سهام و بازده سرمایه نگاه می کرد. این بخش به برخی از نسبتهای مالی که اغلب برای اندازهگیری ریسک مالی در یک شرکت استفاده میشوند، نگاه میکند. ریسک نقدینگی کوتاه مدت ریسک نقدینگی کوتاه مدت اساساً از نیاز به تامین مالی عملیات جاری ناشی می شود.
تا جایی که شرکت باید قبل از دریافت پول برای کالاها و خدماتی که ارائه می دهد، به تامین کنندگان خود پرداخت کند، کمبود نقدینگی وجود دارد که معمولاً از طریق استقراض کوتاه مدت باید برطرف شود. اگرچه این تامین مالی نیازهای سرمایه در گردش در اکثر شرکتها به طور معمول انجام میشود، نسبتهای مالی برای پیگیری میزان قرار گرفتن شرکت در معرض خطر عدم توانایی آن در انجام تعهدات کوتاهمدت خود ابداع شدهاند.
با ۱۰۰ میلیارد چه کنیم : دو نسبتی که بیشتر برای اندازه گیری ریسک نقدینگی کوتاه مدت استفاده می شود، نسبت جاری و نسبت سریع هستند.نسبتهای جاری نسبت جاری نسبت داراییهای جاری شرکت (وجه نقد، موجودی، حسابهای دریافتنی) به بدهیهای جاری آن (تعهدات سررسید در دوره بعدی) است.
برای مثال، نسبت فعلی کمتر از ۱ نشان میدهد که شرکت در سال آینده تعهدات بیشتری نسبت به داراییهایی دارد که میتواند انتظار داشته باشد به وجه نقد تبدیل شود. این می تواند نشانه ای از ریسک نقدینگی باشد. در حالی که تحلیل سنتی نشان میدهد که شرکتها نسبت جاری ۲ یا بیشتر را حفظ میکنند.
با ۱۰۰ میلیارد چه کنیم : در اینجا بین به حداقل رساندن ریسک نقدینگی و جذب هر چه بیشتر پول نقد در خالص سرمایه در گردش (سرمایه در گردش خالص = داراییهای جاری – بدهیهای جاری) وجود دارد. در واقع، می توان به طور منطقی استدلال کرد که نسبت جریان بسیار بالا نشان دهنده یک شرکت ناسالم است که در کاهش موجودی خود با مشکل مواجه است.
در سالهای اخیر شرکتها روی کاهش نسبتهای جاری و مدیریت بهتر سرمایه در گردش خالص خود کار کردهاند. اتکا به نسبت های فعلی باید با چند نگرانی کاهش یابد. اولاً، این نسبت می تواند به راحتی توسط شرکت ها در حول و حوش تاریخ های گزارشگری مالی دستکاری شود تا توهم ایمنی ایجاد شود. دوم، داراییهای جاری و بدهیهای جاری میتوانند به مقدار مساوی تغییر کنند.
با ۱۰۰ میلیارد چه کنیم : اما تأثیر بر نسبت جاری به سطح آن قبل از تغییر بستگی دارد. داراییهای جاری را که میتوان به سرعت به پول نقد (نقد، اوراق بهادار قابل فروش) تبدیل کرد از داراییهایی که نمیتوانند (موجودی، حسابهای دریافتنی) متمایز کرد. حذف حساب های دریافتنی و موجودی کالا یک قانون سخت و سریع نیست. اگر شواهدی وجود داشته باشد که هر یک می تواند به سرعت به پول نقد تبدیل شود.
در واقع می تواند به عنوان بخشی از نسبت سریع در نظر گرفته شود. زیانهای مرتبط با عملیات متوقفشده، که هم زیان ناشی از دوره توقف فاز و هم هرگونه زیان تخمینی در فروش عملیات را اندازهگیری میکند. اما برای واجد شرایط بودن، عملیات باید از شرکت قابل تفکیک باشد. سود یا زیان مرتبط با تغییرات حسابداری، که تغییرات سود ایجاد شده توسط تغییرات حسابداری داوطلبانه توسط شرکت (مانند تغییر در ارزیابی موجودی) و تغییرات حسابداری الزامی شده توسط استانداردهای حسابداری جدید را اندازه گیری می کند.
با ۱۰۰ میلیارد چه کنیم : درست است که ارزش بازار بدهی برای شرکت هایی که اوراق قرضه قابل معامله عمومی ندارند به سختی به دست می آید، اما ارزش بازار سهام نه تنها به راحتی به دست می آید، بلکه دائماً به روز می شود تا تغییرات بازار و خاص شرکت را منعکس کند.