با ۵ میلیارد چیکار میشه کرد
با ۵ میلیارد چیکار میشه کرد : از آنجایی که مدل های ارزش گذاری در این کتاب معرفی می شوند، خطر تمرکز انحصاری بر نتیجه (یعنی ارزش شرکت و اینکه آیا آن کمتر یا بیش از حد ارزش گذاری شده است) وجود دارد و برخی از بینش های ارزشمندی را که می توان از فرآیند به دست آورد از دست داد. ارزش گذاری این فرآیند می تواند چیزهای زیادی در مورد عوامل تعیین کننده ارزش به ما بگوید و به ما کمک کند.
به برخی از سؤالات اساسی پاسخ دهیم: بهای مناسب برای رشد بالا چیست؟ ارزش یک نام تجاری چیست؟ بهبود بازده پروژه ها چقدر مهم است؟ تاثیر حاشیه سود بر ارزش چیست؟ از آنجایی که این فرآیند بسیار آموزنده است، حتی کسانی که معتقدند بازارها کارآمد هستند (و قیمت بازار در نتیجه بهترین تخمین ارزش است) باید بتوانند کاربردهایی برای مدل های ارزشیابی پیدا کنند.
با ۵ میلیارد چیکار میشه کرد : نقش ارزش گذاری ارزش گذاری در طیف وسیعی از وظایف مفید است. نقشی که ایفا می کند اما در عرصه های مختلف متفاوت است. بخش زیر ارتباط ارزش گذاری در مدیریت پرتفوی، تجزیه و تحلیل تملک، و در امور مالی شرکت را نشان می دهد. ارزش گذاری در مدیریت پرتفوی نقشی که ارزش گذاری در مدیریت سبد ایفا می کند تا حد زیادی توسط فلسفه سرمایه گذاری سرمایه گذار تعیین می شود.
ارزش گذاری برای یک سرمایه گذار منفعل نقش حداقلی را در مدیریت پرتفوی ایفا می کند، در حالی که برای یک سرمایه گذار فعال نقش بزرگ تری ایفا می کند. حتی در بین سرمایه گذاران فعال، ماهیت و نقش ارزش گذاری برای انواع مختلف سرمایه گذاری فعال متفاوت است. تایمرهای بازار باید از ارزش گذاری بسیار کمتری نسبت به سرمایه گذارانی که سهام را برای بلندمدت انتخاب می کنند استفاده کنند و تمرکز آنها بر ارزش گذاری بازار است تا ارزش گذاری خاص شرکت.
با ۵ میلیارد چیکار میشه کرد : در میان انتخاب کنندگان سهام، ارزش گذاری نقش مرکزی در مدیریت سبد برای تحلیلگران بنیادی و نقش حاشیه ای برای تحلیلگران فنی ایفا می کند. تحلیلگران بنیادی موضوع اساسی در تحلیل بنیادی این است که ارزش واقعی شرکت را می توان با ویژگی های مالی آن – چشم انداز رشد، مشخصات ریسک، و جریان های نقدی مرتبط دانست.
هر گونه انحراف از این ارزش واقعی نشانه آن است که ارزش سهام کمتر یا بیش از حد ارزش گذاری شده است. این یک استراتژی سرمایه گذاری بلندمدت است و مفروضات زیربنایی آن عبارتند از: رابطه بین ارزش و عوامل مالی اساسی قابل اندازه گیری است. رابطه در طول زمان پایدار است. انحراف از رابطه در یک دوره زمانی معقول اصلاح می شود.
با ۵ میلیارد چیکار میشه کرد : ارزش گذاری کانون اصلی تحلیل بنیادی است. برخی از تحلیلگران از مدلهای جریان نقدی تنزیلشده برای ارزشگذاری شرکتها استفاده میکنند، در حالی که برخی دیگر از چندگانههایی مانند نسبت قیمت به درآمد و نسبت قیمت به ارزش دفتری استفاده میکنند. از آنجایی که سرمایه گذارانی که از این رویکرد استفاده می کنند تعداد زیادی سهام کم ارزش را در پرتفوی خود نگه می دارند.
امید آنها این است که به طور متوسط این سبدها بهتر از بازار عمل کنند. خریداران فرانشیز فلسفه خریدار حق امتیاز توسط سرمایهگذاری که در آن بسیار موفق بوده است – وارن بافت – به بهترین وجه بیان میشود. آقای بافت مینویسد: «ما سعی میکنیم به کسبوکارهایی که معتقدیم درک میکنیم، پایبند باشیم.» این بدان معناست که آنها باید نسبتاً ساده و از نظر شخصیتی پایدار باشند.
با ۵ میلیارد چیکار میشه کرد : اگر یک کسب و کار پیچیده است و در معرض تغییر مداوم است، ما آنقدر باهوش نیستیم که بتوانیم جریان های نقدی آینده را پیش بینی کنیم. خریداران حق امتیاز بر روی چند کسب و کار که به خوبی درک می کنند تمرکز می کنند و سعی می کنند شرکت های کم ارزش را خریداری کنند.
اغلب، مانند مورد آقای بافت، خریداران حق امتیاز بر مدیریت این شرکت ها تأثیر می گذارند و می توانند سیاست های مالی و سرمایه گذاری را تغییر دهند. به عنوان یک استراتژی بلند مدت، مفروضات اساسی این است که: سرمایه گذارانی که یک کسب و کار را به خوبی درک می کنند، در موقعیت بهتری برای ارزش گذاری صحیح آن هستند.
با ۵ میلیارد چیکار میشه کرد : این مشاغل کم ارزش را می توان بدون بالا بردن قیمت بالاتر از ارزش واقعی و گاهی اوقات با معامله به دست آورد. ارزش گذاری نقش کلیدی در این فلسفه ایفا می کند، زیرا خریداران فرنچایز جذب یک کسب و کار خاص می شوند زیرا معتقدند ارزش آن کم است.آنها همچنین به این موضوع علاقه مند هستند که چقدر ارزش اضافی می توانند با تجدید ساختار کسب و کار و اجرای درست آن ایجاد کنند.
چارتیست ها معتقدند که قیمت ها به همان اندازه که توسط هر متغیر مالی زیربنایی تحت تأثیر روانشناسی سرمایه گذار قرار می گیرد. اطلاعات موجود از معاملات – حرکات قیمت، حجم معاملات، فروش کوتاه مدت و غیره – نشانهای از روانشناسی سرمایهگذار و تغییرات قیمت در آینده است. مفروضات در اینجا این است که قیمتها بر اساس الگوهای قابل پیشبینی حرکت میکنند.
با ۵ میلیارد چیکار میشه کرد : سرمایهگذاران حاشیهای کافی از این الگوها برای حذف آنها استفاده نمیکنند، و اینکه سرمایهگذار متوسط در بازار بیشتر بر اساس احساسات هدایت میشود تا تحلیل منطقی. در حالی که ارزش گذاری نقش زیادی در ترسیم نمودار بازی نمی کند، روش هایی وجود دارد که یک چارتیست کارآفرین می تواند آن را در تجزیه و تحلیل بگنجاند.
به عنوان مثال، ارزش گذاری می تواند برای تعیین خطوط حمایت و مقاومت ۴ در نمودار قیمت استفاده شود. معامله گران اطلاعات قیمت ها بر اساس اطلاعات مربوط به شرکت حرکت می کند. معامله گران اطلاعاتی سعی می کنند قبل از اطلاعات جدید یا مدت کوتاهی پس از افشای آن به بازارهای مالی، معامله کنند و با خبرهای خوب خرید کنند و بر روی بد بفروشند.
با ۵ میلیارد چیکار میشه کرد : فرض اساسی این است که این معاملهگران میتوانند اطلاعیههای اطلاعاتی را پیشبینی کنند و واکنش بازار به آنها را بهتر از سرمایهگذاران متوسط در بازار ارزیابی کنند. برای یک معامله گر اطلاعات، تمرکز بر رابطه بین اطلاعات و تغییرات ارزش است، نه بر ارزش فی نفسه. بنابراین، یک معامله گر اطلاعاتی ممکن است حتی در یک شرکت با ارزش بیش از حد، سهام بخرد، اگر معتقد باشد.
که اعلام اطلاعات بعدی باعث افزایش قیمت می شود زیرا حاوی اخبار بهتر از حد انتظار است. اگر رابطه ای بین میزان کم ارزش یا بیش ارزش گذاری یک شرکت و نحوه واکنش قیمت سهام آن به اطلاعات جدید وجود داشته باشد.
با ۵ میلیارد چیکار میشه کرد : ارزش گذاری می تواند نقشی در سرمایه گذاری برای یک معامله گر اطلاعاتی داشته باشد