برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : این شاید بزرگترین خطر در مواجهه با کلیسای مسیحی باشد، خطر انجام کاری با روحیه رسمی و به عنوان یک وظیفه.
ادامه می دهیم، درست است، اما به جای اینکه همانطور که باید راه برویم، با خستگی در امتداد حرکت می کنیم. این من را به سومین و آخرین منفی خود می رساند، و این را دوباره به عنوان یک چیز بسیار خطرناک تشخیص خواهید داد. این خطر سوم این است که وقتی به این ترتیب خسته و خسته می شویم.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : به محرک های مصنوعی متوسل می شویم. وسوسه را می دانید. این تباهی بسیاری از مردها بوده است که حرفه یا تجارتی ایجاد کرده و سپس به این وضعیت خسته میرسند. او آگاه است که نشاط و نشاطی را که قبلا داشته است ندارد.
و همانطور که این عبارت بیان می کند، احساس نمی کند که بالاتر از شغلش باشد. او خودش نمیداند در این مورد چه کند و بعد کسی به او پیشنهاد میکند که چیزی که نیاز دارد نوعی تونیک است.تمام خطر در ارتباط با نوشیدن الکل در آن نقطه است.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : بسیاری از مردها به عنوان یک مستی به پایان رسیده اند که با مصرف کمی الکل به او کمک می کند تا ادامه دهد. و مردم دقیقاً به همین ترتیب به سمت مواد مخدر و چیزهای مختلف دیگر می روند. اما این یک کاربرد معنوی بسیار مهم و حیاتی دارد.
من افرادی را در کلیسا دیده ام که با این خستگی روحی کلی به همین شکل برخورد می کنند. آنها نوعی هیجان ایجاد می کنند یا روش های جدیدی را اتخاذ می کنند.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : آنها می گویند که باید خودشان را از این موضوع بیرون بیاورند، بنابراین یک برنامه جدید می گذارند. آیا گاهی اوقات آن را در تبلیغات خارج از ساختمان های کلیسا ندیده اید؟ آیا نمی توانید به کلیساهای خاصی فکر کنید که همیشه برخی از اعلان های تازه را منتشر می کنند.
پیدا کردن .پس~یه جاذبه جدید؟ چنین کلیساهایی بدیهی است که با محرک های مصنوعی زندگی می کنند و همه با این ایده انجام می شود. کشیش یا یکی دیگر از افراد مسئول گفته است: «ما در رکود هستیم، تقریباً در حال مردن هستیم.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : چه کاری می توانیم انجام دهیم. خوب، بیایید این کار را انجام دهیم، یا آن را. این کار این یک علاقه جدید خواهد بود. اکنون این نوع تفکر در زندگی معنوی و در زندگی کلیسا فقط در سطح طبیعی با یک چیز قابل مقایسه است و آن مردی است که از کار آنقدر خسته است که در آن به نوشیدن مشروب می پردازد. : «در نیکوکاری خسته نباشید».
شرط همین است. در این باره چه بگوییم و چه کنیم؟ اجازه دهید در ابتدا بگویم که هیچ جنبه ای از این مشکل بزرگ افسردگی وجود ندارد که در آن نکات منفی مهمتر از آنها در این موقعیت خاص باشد.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : هر زمان که در این موقعیت خستگی قرار می گیریم، قبل از اینکه شروع به انجام هر کاری مثبت کنیم، نکات منفی خاصی وجود دارد که کاملاً مهم هستند. اولین مورد این است: هر آنچه ممکن است در مورد آن احساس کنید.
به پیشنهادی که از همه طرف به شما می رسد توجه نکنید – نه از طرف مردم، بلکه از درون خودتان، صداهایی که به نظر می رسد در اطراف و در مورد شما صحبت می کنند – گوش نکنید. هنگامی که آنها پیشنهاد می کنند که باید تسلیم شوید، یا تسلیم شوید، یا تسلیم شوید.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : شما می گویید: “من خسته و خسته هستم، چیز برای من خیلی زیاد است”. و در آن نقطه چیزی برای گفتن وجود ندارد جز این منفی – گوش نده. شما همیشه باید با این «نبایدها» در پایین ترین سطح شروع کنید. و آن پایین ترین سطح است.
اما این شاید بزرگترین وسوسه نباشد. بزرگترین آن چیزی است که می خواهم در قالب دستور منفی دوم خود قرار دهم. خودتان را به آن تسلیم نکنید. در حالی که افرادی هستند که استعفا می دهند و می گویند من استعفا می دهم، اما در مورد اکثریت اینطور نیست.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : خطر اکثریت در این مرحله فقط تسلیم شدن به آن و از دست دادن دل و از دست دادن امید است. آنها ادامه خواهند داد، اما در این شرایط ناامیدکننده و کشنده ادامه می دهند.
به بیان خاصتر، خطر در این مرحله گفتن چیزی شبیه این است: «خب، من چیزی را که داشتم از دست دادهام و بدیهی است که دیگر آن را پس نخواهم گرفت. اما من ادامه می دهم و از سر وفاداری به عنوان یک وظیفه محض ادامه می دهم. لذتی را که قبلا داشتم.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : از دست داده ام، که از بین رفته است، و بدون شک برای همیشه از بین رفته است. من فقط باید آن را تحمل کنم، خودم را به سرنوشتم می سپارم، ترک نمی کنم، پشتم را بر نمی گردانم، ادامه می دهم.
هر چند که نسبت به آن احساس نارضایتی دارم همه اینها را، فقط به هم زدن جاده، نه با امید راه رفتن مثل زمانی، بلکه به بهترین شکل ممکن ادامه می دهم. این روحیه استعفا است، اگر دوست دارید، رواقی را تحمل کنید. ~اوه این بزرگترین خطر از همه است. و باز هم پیشنهاد میکنم.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : این چیزی است که نه تنها در سطح معنوی خطرناک است، که ما بیشتر نگران آن هستیم، بلکه در هر سطحی از زندگی، میتوانیم در حرفهمان چنین کار کنیم، میتوانیم زندگی کنیم. زندگی خسته در انجام خوب ۱۹۵ ۱۹۶ افسردگی روحی خسته در انجام خوب ۱۹۷ یا مواد مخدر به منظور ایجاد هیجان در خود یا به کار خود.
بدیهی است که این یک وسوسه بسیار ظریف و یک خطر بسیار ظریف است. به نظر می رسد بسیار قابل قبول است، به نظر می رسد فقط چیزی است که ما به آن نیاز داریم.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : و با این حال، البته، اشتباه وحشتناک پشت همه آن این است که، از نظر علمی، آنچه شما واقعاً انجام می دهید این است که خود را بیشتر خسته کنید. هر چه انسان بیشتر به نوشیدنی های الکلی یا مواد مخدر متکی باشد.
انرژی طبیعی خود را بیشتر تخلیه می کند. بهعلاوه، وقتی او خستهتر میشود، نیاز به نوشیدن بیشتر و مواد مخدر نیز دارد. اما می دانیم که اینطور نیست.در واقع انرژی در بزرگسالان بسیار بیشتر است، اگرچه به نظر می رسد در کودک بیشتر باشد. و به این دلیل است که آنها این تجربه را اشتباه درک کرده اند.
برای مبارزه با افسردگی چه باید کرد : سرعت خود را کم کنید که بسیاری از مردم فکر می کنند چیزی حیاتی را از دست داده اند و بنابراین خسته و افسرده می شوند. اجازه دهید تشخیص دهیم که مراحلی وجود دارد. اجازه دهید تشخیص دهیم که اینها وجود دارد.
مراحل توسعه در زندگی مسیحی. گاهی اوقات درک این واقعیت به تنهایی کل مشکل را حل می کند.