رابطه افسردگی و وسواس فکری
رابطه افسردگی و وسواس فکری : این یک وعده عزیز و دلگرم کننده است. و با این حال، شما به دنبال راهی برای خروج از کار هستید. شما ترجیح می دهید در خانه بمانید شما نمی خواهید با دنیای کار، مردم و خواسته ها روبرو شوید.
شما فقط می خواهید در خانه بمانید، جایی که به خودتان بگویید دنج و امن است. اما پس از آن به خود می گویید راهی جز مریض شدن و مریض ماندن وجود ندارد و برای این کار خیلی باهوش هستید.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : بنابراین با هوس های شکست دهنده مبارزه می کنید و برنامه ای برای کاریابی می سازید.
شما به درستی به خود می گویید: «مردم باید کار کنند تا غذا بخورند». “من با هیچ کس فرقی ندارم.” وقتی شغلی پیدا میکنید و برای کار گزارش میدهید.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : به گفتن حقیقت ادامه میدهید و از بیان شکایات و سخنان ترس یا نگرانی خودداری میکنید.
شما می گویید: «ترجیح می دهم در خانه بمانم، اما اکنون یک فرد شاغل هستم. من برای جلال خدا کار خواهم کرد. من با این تجربه جدید روبرو خواهم شد و از آن فرار نمی کنم. اگرچه برای من سخت است، اما می توانم آن را انجام دهم!» شما تجربیات جدید و هیجان انگیزی را در زندگی کشف خواهید کرد و همچنین چیزهای خوشایند را در مورد خودتان در مواقع نیاز خواهید یافت و می خواهید جایگاه واقعی خود را در تفکر شما بگیرند.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : متوجه خواهید شد که میتوانید بدون هر چیزی که میخواهید به خوبی انجام دهید، اگرچه خواستهها اغلب شبیه نیازها هستند.
شما می توانید بسیار شاد زندگی کنید، حتی برای تحمل بدون برخی از این خواسته ها فرد بهتری باشید، حتی اگر این خواسته ها برای شما کاملا محترمانه و منطقی به نظر برسند.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : سنت پل از سردرگمی بین نیاز و نیاز آزاد بود. او میتوانست از غم و اندوه ناامیدکننده و ناامیدکنندهای که از خواستهها و نیازهای برآورده نشده شکایت میکرد، بالا برود. «من می دانم که چگونه ذلت باشم، و می دانم چگونه زیاد شوم.
در همه جا و در همه چیز به من دستور داده شده است که هم سیر باشم و هم گرسنه باشم، هم زیاد شوم و هم از نیاز رنج ببرم.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : من می توانم همه چیز را به وسیله مسیح انجام دهم که مرا تقویت می کند.» ۱۰ به نظر نمیرسید که وقتی همه چیز خراب میشد.
برنامههایش خراب میشد یا تغییر میکرد یا زمانی که تحت آزار و اذیت قرار میگرفت، او را به ناامیدی سوق نمیداد.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : سپس با اطمینان به ما میگوید: «خدای من تمام نیازهای شما را برحسب ثروت خود در جلال به وسیله مسیح عیسی برآورده خواهد کرد.» ۱۱ تفاوت بین نیاز و نیاز را در زندگی خود بیاموزید.
لیستی از خواسته های خود را در یک دفترچه بنویسید. در کنار این لیست نیازهای خود را بنویسید. چند مورد از خواسته های خود را به عنوان نیاز در نظر گرفته اید؟
رابطه افسردگی و وسواس فکری : انتخاب – دریچه شادی وقتی به خود می گویید بدون چیزی نمی توانید انجام دهید یا وحشتناک است که باید از ناراحتی رنج ببرید یا فقط نمی توانید به خودتان کمک کنید، درگیر فعالیتی به نام انتخاب هستید.
به جای گفتن “من به __________ نیاز دارم”، حقیقت را بگویید، (جای خالی را پر کنید) یعنی “من انتخاب می کنم ___________ داشته باشم” (جای خالی را پر کنید) ما مسئول انتخاب های خود هستیم. کانی دانشجوی جوانی است که در سال دوم تحصیل می کند.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : او به خود می گوید که “ضعیف است و به راحتی مرعوب می شود.” او از مادری سلطه گر صحبت می کند و توضیح می دهد که به خاطر مادرش در دانشگاه است.
حقیقت این است که کانی تصمیم می گیرد به مادرش اجازه دهد که سلطه جو باشد. او انتخاب می کند که برای خوشحالی مادرش به دانشگاه برود. او رفتار ضعیف و مرعوب را انتخاب می کند.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : اغلب اوقات ما از اعتراف به اینکه مسئول زندگی خود هستیم اجتناب می کنیم. ما میخواهیم مسئولیتپذیری را به افراد، شرایط، وقایع دیگر بچسبانیم، اما نه به خودمان و انتخابهایمان.
چند بار کلماتی مانند این را می شنویم: “اگر شوهرم بیشتر شبیه مرد خانه رفتار کند، آنقدر ناامید نمی شدم.” (درست نیست. حقیقت این است که “من ناامید شدن را انتخاب می کنم زیرا به خودم می گویم شوهرم مانند مرد خانه رفتار نمی کند.”) “اگر من اینقدر ناراحت و تنها نبودم.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : می توانستم پرخوری را متوقف کنم.” (درست نیست. حقیقت این است، “من به خودم می گویم ناراحت و تنها هستم و پرخوری را انتخاب می کنم.”) “اگر می توانستم کلیسای مناسب را پیدا کنم.
هر یکشنبه در آن شرکت می کردم.” (درست نیست. حقیقت این است، “من به خودم می گویم که نمی توانم کلیسای مناسب را پیدا کنم و ترجیح می دهم در آن شرکت نکنم.” (درست نیست. حقیقت این است، “من به خودم یاد داده ام که به رفتارهای بد فرزندانم با طغیان عصبانیت پاسخ دهم.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : من این رفتار را انتخاب می کنم.”) هنگامی که خود را درگیر دروغ گفتن به خود می کنید.
سریع به آنها برچسب بزنید ” درست نیست» و حقیقت را جایگزین آنها کند. من در قبال انتخاب هایم پاسخگو هستم • بپذیرید که انتخاب های خود را انجام می دهید.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : به خود یادآوری کنید که شما مسئول کاری هستید که انجام می دهید. • برای پذیرش عواقب رفتار خود حتی اگر ناخوشایند باشد آماده شوید.
یک دختر باردار مجرد می گوید: «نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. ما فقط مثل آهن ربا به هم کشیده شده بودیم و نمی توانستم نه بگویم.» از رئیس یک وزارتخانه محترم محلی خواسته می شود که استعفا دهد زیرا او از کمک های مالی دزدی کرده است.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : اما من به پول نیاز داشتم. من بیشتر از هر کس دیگری کار کردم. چه کار دیگری می توانستم بکنم؟» هر دوی این افراد می گویند که شخص یا چیز دیگری مسئول رفتار آنهاست.
هر دو فریب خورده اند. خودکنترلی یک انتخاب است وقتی بپذیرید که مسئولیت رفتار خود را بر عهده دارید و این شما هستید که در زندگی خود انتخاب می کنید.
رابطه افسردگی و وسواس فکری : اولین و مهمترین قدم را برای تبدیل شدن به فردی کنترل کننده بر خواهید داشت. یک زن زیبای ۴۲ ساله به نام دی دی استدلال کرد: “اما من نمی خواستم به این شهر نقل مکان کنم.” چگونه می توانم به خودم بگویم که من مسئول عملم هستم.