مشاوره و انگیزشی کنکور
مشاوره و انگیزشی کنکور : این اولین باری نبود که شایعه ماجراجویی های جنسی کلینتون را می شنیدم. در حالی که کلینتون برای نامزدی دموکراتها برای ریاستجمهوری میجنگید، امور مورد ادعای او در روزنامهها منتشر شده بود. خبرنگاران در سرتاسر آرکانزاس هجوم آورده بودند و به دنبال نکات جالب درباره مدیر اجرایی جوان بودند.
در ۲۳ ژانویه ۱۹۹۲، یک خواننده کلوپ شبانه به نام جنیفر فلاورز داستان دوازده ساله رابطه عاشقانه خود با کلینتون را به یک روزنامه تبلیغاتی بازگو کرد. او آن را تکذیب کرد. سپس فلاورز نوارهایی از مکالمات خود با بیل تهیه کرد. نوارها به نظر دروغ نمی گفتند. مرد جوان، آیا آن را باور می کنی؟ شما ۴-F هستید.” کارآگاهی خوبی از طرف دکتر بود، چون به وضعیتم اشاره نکرده بودم.
مشاوره و انگیزشی کنکور : من با ضایعات پوستی پوشیده نشده بودم، بنابراین به سختی رنج می بردم. من صادقانه فکر می کردم که تشخیص مشروط است. تحصیل من در GWU و کارم در کاپیتول هیل ادامه خواهد داشت. همانطور که دیگر همکلاسی ها به جنگ می رفتند، من خارج از دانشگاه زندگی می کردم، صبح به مدرسه می رفتم، چهل ساعت در هفته برای کنگره کار می کردم و بیست ساعت حقوق می گرفتم.
من هر روز برای مدرسه کت و شلوار می پوشیدم و درگیر روزنامه مدرسه یا سیاست های دانشگاه نمی شدم. مصمم بودم نمرات خوب بگیرم و این کار را هم کردم. این کمک کرد که بتوانم شب ها در اتاق مطالعه اصلی مجلل کتابخانه کنگره مطالعه کنم. من به چندین عضو هیئت علمی در بخش علوم سیاسی GWU نزدیک شدم و به رفتن به دانشکده حقوق علاقه پیدا کردم و فکر کردم شاید در سطح کالج علوم سیاسی تدریس کنم.
مشاوره و انگیزشی کنکور : مربیانم مرا به سمت یک دکترای جدید راهنمایی کردند. برنامه در دانشگاه براون، در پراویدنس، رود آیلند، جایی که می توانم در سه سال دکترا بگیرم. اما من ابتدا مجبور شدم برای یک برنامه تابستانی ۱۹۶۸ به هاروارد راه بیاندازم تا یک الزام زبان برای مدرکم در GWU را برآورده کنم، و آن انحراف نیز مشروط بود. آنجا بود که با آلیس ژان مندل آشنا شدم.
به زبان اسپانیایی متوسط پشت سرش نشستم و «دمهایش را کشیدم». آلیس از نیویورک، دانشجوی کالج اسکیدمور بود و همچنین روی انجام یک نیاز زبان کار می کرد. من بیشتر به سمت او جذب شدم تا او – اما در نهایت او گرم شد و پذیرفت که دوست دختر من شود. من در دوران دبیرستان و کالج قرار ملاقات داشتم، اما آلیس اولین رابطه جدی من بود. وقتی تابستان به پایان رسید.
مشاوره و انگیزشی کنکور : ما یک رابطه مسافربری داستان دو شهر را آغاز کردیم – وقتی تابستان به پایان رسید، ما یک رابطه مسافربری داستان دو شهر را شروع کردیم – بین ساراتوگا اسپرینگز و پراویدنس. متأسفانه، بخش علوم سیاسی در براون به اندازه بخش GWU جذاب نبود. من براون را دوست داشتم، اما فشار زیادی در دپارتمان وجود داشت تا با تاکید بر کامپیوتر و آمار، این رشته را به یک “علم” تبدیل کنند.
من به خوبی با دانشکده کنار آمدم، اما رئیس دپارتمان تابلوی نگرانکنندهای را روی در خانهاش نشان داد: «اگر نمیتوانی آن را اندازهگیری کنی، ارزش صحبت کردن ندارد.» من به ایده ها و فرآیند دولت علاقه مند بودم نه تحلیل های آماری. من دکتری را دیدم.
مشاوره و انگیزشی کنکور : به عنوان یک ورودی برای تدریس در کالج، نه برای برگزاری نظرسنجی یا برش و برش داده های انتخابات. مشاور پایان نامه من به من پیشنهاد داد که دکترا را در برنامه ای در انگلستان به پایان برسانم، جایی که فلسفه سیاسی، نه اعداد، در کانون توجه بود. اما پولی برای تحصیل در خارج از کشور نداشتم. از آنجایی که درسی که در براون بیشتر دوست داشتم، قانون اساسی بود.
تصمیم گرفتم به جای اتمام دکترا، به دانشکده حقوق بروم، به این امید که در نهایت حقوق را تدریس کنم. در ضمن من به کار نیاز داشتم. خوشبختانه، رئیس بخش من مرا به سمتی به عنوان افسر برنامه قرارداد با وزارت امور خارجه ایالات متحده در دفتر امور آموزشی و فرهنگی راهنمایی کرد. در اوج جنگ سرد.
مشاوره و انگیزشی کنکور : آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی بر سر قلب و ذهن جهان سوم با هم رقابت می کردند و این برنامه جوانان را از آن نقاط جهان به نگاهی عمیق به آمریکا آورد. وزارت امور خارجه از مردم می خواست که تجربیات شخصی از دموکراسی غربی داشته باشند، و وظیفه من این بود که اتهاماتم را در سراسر کشور، جایی که اغلب در خانه های مردم میزبانی می کردیم، همراهی کنم.
در نتیجه کارم، با شهرداران شهرهای بزرگ و افرادی که با شوراهای امور جهانی کار می کردند آشنا شدم. من آمریکا را از دید جدیدی دیدم. و همچنین فضایی برای برنامه ریزی آینده داشتم. من از دستمزد وزارت امور خارجه زندگی می کردم، حقوقم را پس انداز کردم و شروع به درخواست برای دانشکده های حقوق کردم. دانشگاه دوک بیشترین پول بورسیه را به من داد.
مشاوره و انگیزشی کنکور : همین امر و شهرت روزافزون آن تصمیم به ثبت نام در آنجا را آسان کرد. من و آلیس در آگوست ۱۹۷۰ ازدواج کردیم و یک هفته بعد دانشکده حقوق را شروع کردم. تجربه من در دوک نمی توانست متفاوت تر از زمان من در براون باشد. من کل تجربه را دوست داشتم و به شوخی آمدم که از دانشگاه پناهنده شده ام.
کلاس من به اندازهای کوچک بود که بتوانم به هم نزدیک شوم، و من به سیاست توجه چندانی نمیکردم، فقط به سختی درس میخواندم. من به اندازه کافی خوب کار کردم که پس از فارغ التحصیلی در سال ۱۹۷۳، به همراه قاضی دیوید دایر، از دادگاه تجدیدنظر ناحیه پنجم ایالات متحده، یک سال کارآموزی در میامی دریافت کردم. دادگاه تجدیدنظر ناحیه. دور پنجم که مقر آن در نیواورلئان بود.
مشاوره و انگیزشی کنکور : در آن زمان منطقه وسیعی از کی وست تا ال پاسو را پوشش می داد. قضات درخواست های تجدیدنظر ناشی از طیف گسترده ای از پرونده ها، از محکومیت های جنایی گرفته تا دعوای دسته جمعی علیه شرکت های بزرگ را شنیدند. کارمندان پرونده ها را تجزیه و تحلیل می کردند، توصیه هایی در مورد احکام ارائه می کردند و به قضات در نوشتن نظرات کمک می کردند.
منشی شدن برای قاضی دایر نه تنها یک افتخار بلکه یک لذت بود. دایر، وکیلی که به عنوان یک وکیل حقوقی شرکتی در میامی موفق بود، ذهن حقوقی دقیق و شخصیتی جذاب داشت. یک بار از دستیار اجرایی قاضی که در مطب خصوصی با او کار کرده بود، راز موفقیت او به عنوان وکیل را پرسیدم. او به سادگی پاسخ داد: “هیئت منصفه واقعا او را دوست داشتند.” دوست داشتنی باشید.
مشاوره و انگیزشی کنکور : درس خوبی برای هر کسی که قانون را روی پای خود تمرین می کند. یادداشت کردم.