مشاور انگیزشی درسی
مشاور انگیزشی درسی : با آن تعهدی که وزارت دادگستری به طور دقیق اعلام کرده بود حمایت میکند، بعد با کاخ سفید تماس گرفتم. یک بار دیگر، در کمترین زمان، من را کنار گذاشتند و خودم را در خط با کاتلر دیدم. او پرحرف تر از رنو بود. کاتلر گفت: “برای شما در این مسئولیت جدید آرزوی موفقیت دارم.” نه اشاره ای به فیسکه، نه اشاره ای مبنی بر اینکه من در پذیرش این وظیفه از پایه خارج شده ام.
صحبت حرفه ای وکیل به وکیل بود. او چشم اندازی خوشحال کننده از کمک های کاخ سفید ارائه کرد. کن، من خودم را مشاور ریاست جمهوری می دانم. دیوید کندال مشاور رئیس جمهور است. او تمایز شسته و رفته، سرشار از معنای بالقوه ترسیم کرد. کاتلر نقش خود را نهادی می دانست نه شخصی. وظیفه او حفاظت از ریاست جمهوری و منافع پایدار قوه مجریه به طور کلی بود.
مشاور انگیزشی درسی : برای منافع شخصی، از جمله هرگونه مسئولیت کیفری احتمالی، رئیس جمهور باید به وکیل خصوصی خود مراجعه می کرد. من صمیمانه تشکر کردم از کاتلر که از نظر من مردی بزرگ بود و به سمت دروازه خطوط هوایی نورث وست نزدیک شدم. پرواز به لیتل راک چهل و پنج دقیقه طول کشید.
پرواز حوضچه-پرش کاملاً بدون حادثه بود. بدون مطبوعات، بدون کنجکاوی، و به موقع. کیف هایم را برداشتم و به سمت تاکسی بیرون فرودگاه لیتل راک رفتم. فیسک پیشنهاد داده بود که یک مامور اف بی آی مرا بگیرد. پذیرش آن پیشنهاد یک حرکت هوشمندانه بود. به جایش یک گنگ درست کرده بودم. فیسکه را رد کرده بودم و میگفتم که نمیخواهم سربار باشم.
مشاور انگیزشی درسی : ماموران اف بی آی باید وظایف خود را انجام دهند نه تاکسی سرویس. من سوار تاکسی شدم و به زودی از کنار استادیوم بیسبال لیگ مینور آرکانزاس تراوررز گذشتم. همانطور که رانندگی میکردیم، آرامش مصمم خود را کمی متزلزل یافتم، و به طور فزایندهای متوجه شدم که دارم به دنیای جدیدی ناشناخته وارد میشوم.
به باب فیسکه هم فکر کردم که ناگهان با ضربه قلم قضایی از بین رفت. او احتمالاً وقتی توسط بخش ویژه روی نیمکت نشسته نگاه نمیکند، اما من نگران رفتار او با من نبودم، زیرا میدانستم که باب حرفهای تمام عیار است. وقتی به «تو فایننشال سنتر» نزدیک شدیم، یک ساختمان اداری دو طبقه درست خارج از بزرگراه در سمت زیبای غربی لیتل راک، همه چیز مدرن و به خوبی نگهداری شده به نظر می رسید.
مشاور انگیزشی درسی : اما وقتی وارد پارکینگ شدیم، اشتباه تاکتیکی خود را در عدم همراهی با یک مامور FBI دیدم. جنون رسانه ای از نیواورلئان به لیتل راک منتقل شده بود. یک جورهایی این خبر به گوش رسید که تعویض نگهبان قرار است بعدازظهر اتفاق بیفتد. یک کلمه نفس نکشیدم من مطمئن بودم که قاضی سنتل یا کارکنانش هم نداشتند.
اما آنها آنجا بودند: اوباش رسانه ای که به زودی با دوربین ها و کامیون های ماهواره ای خود آشنا می شوند. من تا آنجا که می توانستم مودبانه از طریق اسکرام راهم را طی کردم. تمام چیزی که خبرنگاران نیاز داشتند یک نظر کوتاه بود، اما من کاملاً ناشنوا بودم. حداقل میتوانستم بگویم: «خوشحالم که در لیتل راک هستم و مشتاقانه منتظر دیدار با آقای فیسک هستم.» اما من این کار را نکردم.
مشاور انگیزشی درسی : لبخند زدم، مودبانه سؤالات را کنار گذاشتم، و در حالی که دوربین ها چشمک می زدند و سؤالات سریع به سمت من فریاد می زد، مادر ماندم. با مهربانی، یکی از کارکنان فیسکه جلوی در با من ملاقات کرد و مرا از گرمای آرکانزاس بیرون آورد و بلافاصله به دفتری با تهویه مطبوع راحت با پرده های ونیز بسته رفت. خود دفاتر هیچ چیز جالبی نبودند.
مبلمان دولتی بدون شرح عملاً هیچ دکور یا اثر هنری برای تزئین دیوارها وجود ندارد. عکس های خانوادگی روی میزها تنها لمس انسان را نشان می داد. پیام ضمنی این بود: «این همه موقتی است. ما تمام می کنیم و سپس در اسرع وقت ترک می کنیم.” فیسکه شصت و سه ساله با موهای نقرهای شیک و ورزشکار دستم را تکان داد. فیسک، که من او را به خوبی می شناختم.
مشاور انگیزشی درسی : یک جمهوری خواه بود که برای اولین بار در سال ۱۹۷۶ توسط رئیس جمهور جرالد فورد به عنوان دادستان ایالات متحده منصوب شد و توسط رئیس جمهور کارتر ادامه یافت.او شهرت دادستانی خود را با محاکمه یک پرونده پرمخاطب درگیری با نیروی کار با کمک یک مامور جوان FBI، لوئیس فری، به دست آورده بود.
آن مامور جوان بعداً توسط بوش ۴۱ به عنوان قاضی در دادگاه منطقه ای ایالات متحده برای ناحیه جنوبی نیویورک منصوب شد. هنگامی که کلینتون فری را به عنوان مدیر اف بی آی منصوب کرد، فری با ارائه ماموران و تحلیلگران درجه یک FBI با فیسک همکاری کامل داشت. فیسکه مهربان بود و در احوالپرسی او ذره ای از تلخی یا خشم مشهود نبود.
مشاور انگیزشی درسی : فکر کردم شاید خیالش راحت شد. او می تواند به خانه خود در کانکتیکات برود و فعالیت وکالت سودآور خود را از سر بگیرد. با وجود همه چیز در ظاهر، فیسک در خاطرات بعدی خود نوشت که “عصبانی، ناامید و مهمتر از همه ناامید” است. او در آستانه طرح اتهامات جدی علیه چندین هدف احتمالی قرار داشت. اما منتقدان کنگره که فکر میکردند او خیلی کند پیش میرود، مورد حمله قرار میگرفت.
این یک رپ ناپسند بود. من می توانستم آن احساسات را درک کنم، اما در آن زمان هیچ اثری از آنها در چهره او نبود. فیسک زمان خود را تلف نکرد و در مورد تأثیرات مخرب بر تحقیقات قاضی سنتل و همکارانش با تغییر غیرمنتظره نگهبان نشخوار کرد. جلسه توجیهی برای مدتی یک به یک بود، سپس تغییر گارد را گسترش داد. جلسه توجیهی برای مدتی یک به یک بود.
مشاور انگیزشی درسی : سپس به کارکنان حدود ده وکیل او گسترش یافت. تیم Fiske در میان چیزهای دیگر در حال بررسی یک تراکنش مملو از کلاهبرداری با مدیسون گارانتی بود – چیزی که بازرسان آن را “وام ۸۲۵” نامیدند – که به نظر می رسید از نظر مالی برای کلینتون ها مفید بوده است. نام معامله به دست آمده از مبلغ وام: ۸۲۵۰۰۰ دلار. نموداری که عواید وام ۸۲۵ را نشان میدهد بسیار پیچیده بود.
روب گلدبرگ مالی، با فلشهایی که به جهات مختلف اشاره دارند. اما ذینفعان به اندازه کافی روشن بودند، از جمله شش شخصیتی که به مرکز تحقیقات تبدیل خواهند شد: قاضی سابق شهرداری دیوید هیل، فرماندار فعلی جیم گای تاکر، جیم و سوزان مک دوگال، و کلینتون ها. بخش مهمی از تراکنش ۸۲۵ به سمت وام دلاری به سوزان مکدوگال اختصاص یافت، که ظاهراً بهعنوان تجارت میکرد.
مشاور انگیزشی درسی : ظاهراً برای تأمین مالی تلاشهای بازاریابی، مانند یک تبلیغ تلویزیونی متهور که سوزان با شلوار کوتاه سوار بر اسب نر است و یکی از املاک مکدوگل را تبلیغ میکرد.