مقابله با افسردگی حاد
مقابله با افسردگی حاد : اما ذهنت نمی گذارد بخوابی، دلت نمی گذارد بخوابی. قلب و ذهن خارج از کنترل ما هستند. اگر می توانستیم قلب و ذهن را از ادامه کار، چرخش و فکر کردن و بیدار نگه داشتن ما بازداریم، تمام دنیا را می دادیم.
در اینجا واقعاً روانشناسی عمیق است و رسول از استفاده از آن ابایی ندارد. در اینجا، یک بار دیگر، با واقعگرایی شگفتانگیز کتاب مقدس، صداقت مطلق آنها، و شناخت انسان آنگونه که هست مواجه میشویم. بنابراین رسول به ما میگوید که از این طریق قلب و ذهن یا اگر ترجیح میدهید.
مقابله با افسردگی حاد : عمق وجود فرد، تمایل به ایجاد این حالت اضطراب دارد. در اینجا “قلب” تنها به معنای جایگاه احساسات نیست، بلکه به معنای بخش بسیار مرکزی شخصیت فرد است. “ذهن” را می توان، اگر دوست داشتید، با اصطلاح فکر ترجمه کرد.
افسوس که همه ما این شرایط را تجربه کرده ایم و دقیقاً می دانیم که منظور رسول چیست. قلب دارای احساسات و عواطف است. اگر عزیزی مریض شود چگونه قلب شروع به کار می کند! نگرانی شما، عشق شما به آن شخص، عامل اضطراب است.
مقابله با افسردگی حاد : اگر هیچ چیز در مورد آن شخص فکر نمی کردید، مضطرب نمی شدید. آنجا می بینی که دل و محبت به کجا می آید.نه تنها این، تخیل! چه عامل پربار اضطراب، تخیل است. شما با موقعیتی روبرو هستید، اما اگر فقط همین بود.
احتمالاً می توانستید دراز بکشید و بخوابید. اما تخیل وارد می شود و شما شروع به فکر می کنید: “اگر این یا آن اتفاق بیفتد چه؟ امشب همه چیز نسبتاً تحت کنترل است، اما اگر تا فردا صبح دمای هوا بالا برود، یا اگر این شرایط ایجاد شود و منجر به آن شود چه؟
مقابله با افسردگی حاد : ساعتها به فکر کردن ادامه میدهی، با این تصورات آشفته. بنابراین قلب شما را بیدار نگه می دارد. یا آن وقت، نه چندان در قلمرو تخیل، بلکه بیشتر در قلمرو ذهن و اندیشه ناب، می بینید که شروع به بررسی احتمالات می کنید و موضع می گیرید و با آنها برخورد می کنید.
آنها را تحلیل می کنید و می گویید: “اگر این ما باید این ترتیب را انجام دهیم، یا صلح خدا باید این کار را انجام دهد.» می بینید که چگونه کار می کند. قلب و ذهن در کنترل هستند. ما قربانی افکار هستیم. در این شرایط اضطراب ما قربانی هستیم.
مقابله با افسردگی حاد : این قلب و ذهن، این قدرت هایی است که در درون ما هستند و خارج از کنترل ما هستند که بر ما مسلط می شوند و بر ما ظلم می کنند. رسول به ما می گوید که این چیزی است که به هر قیمتی باید از آن اجتناب کنیم.
لازم نیست در مورد دلیل آن صحبت کنم. من فکر می کنم همه ما باید آن را از روی تجربه بدانیم. در این حالت اضطراب ما تمام وقت خود را صرف استدلال و مشاجره و تعقیب تخیلات می کنیم. و در آن حالت ما بی فایده هستیم. ما نمی خواهیم با دیگران صحبت کنیم.
مقابله با افسردگی حاد : ممکن است به نظر برسد که در حال صحبت کردن با آنها در مکالمه هستیم، اما ذهن ما در حال تعقیب این احتمالات است. و بنابراین افسوس که شهادت ما بی فایده است. ما برای دیگران ارزشی نداریم و مهمتر از همه ما شادی خداوند را از دست می دهیم.
اما اجازه دهید به اصل دوم عجله کنیم. برای جلوگیری از این آشفتگی درونی چه باید بکنیم؟ رسول در اینجا به ما چه می آموزد؟ اینجاست که به چیزی می رسیم که مخصوصاً و به طور خاص مسیحی است. پس بگذارید تفاوت بین روش مسیحی برخورد با اضطراب و این روش دیگر را به شما نشان دهم.
مقابله با افسردگی حاد : رسول به ما می گوید که وقتی اضطراب ما را تهدید می کند چه کنیم؟ او فقط نمی گوید: «نگران نباش». این همان چیزی است که عقل سلیم و روانشناسی می گوید: “نگران نباش، خودت را جمع کن”. رسول نمی فرماید به این دلیل که به کسی که در آن وضعیت است بگوییم که دیگر نگران نباشد بی فایده است.
اتفاقا روانشناسی هم بد است. این همان چیزی است که به آن سرکوب می گویند. اگر شما فردی با اراده قوی هستید، می توانید این چیزها را از ذهن خودآگاه نگه دارید و در نتیجه آن ها در ضمیر ناخودآگاه به کار خود ادامه دهند و این همان سرکوب است.
مقابله با افسردگی حاد : این وضعیت حتی بدتر از خود اضطراب است. ۲۶۶ افسردگی روحی صلح خدا اما نه تنها این، بسیار بیهوده است که به افراد عادی بگوییم نگران نباشند – به همین دلیل است که می گویم “روانشناسی” پل بسیار مهم است. این همان کاری است که آنها نمی توانند انجام دهند.
آنها دوست دارند، اما نمی توانند. مثل این است که به یک مست مستی ناامید بگوییم که مشروب نخور. نمی تواند، زیرا در چنگال این شهوت و اشتیاق درمانده است. به همین ترتیب کتاب مقدس نمی گوید: “نگران نباش، ممکن است هرگز اتفاق نیفتد”.
مقابله با افسردگی حاد : این یک شعار روانشناختی رایج است و مردم فکر میکنند بسیار شگفتانگیز است – “چرا نگران باش، ممکن است هرگز اتفاق نیفتد” – اما اگر کسی در این حالت به من بگوید، واکنش من این است: “بله، اما ممکن است اتفاق بیفتد.” مشکل من همین است.
اگر اتفاق بیفتد چه؟ این اصل مشکل من است، بنابراین به من کمک نمی کند که بگویم ممکن است هرگز اتفاق نیفتد. منفی سوم این است. مردم تمایل دارند به آن افراد بدبختی که مضطرب و نگران هستند بگویند: “نباید نگران باشید، نگرانی اشتباه است و تمام نگرانی های دنیا هیچ تفاوتی نخواهد داشت”.
مقابله با افسردگی حاد : اکنون که کاملاً درست است، عقل سلیم به نظر می رسد. روانشناسان نیز به نوبه خود می گویند: انرژی خود را هدر ندهید. این واقعیت که شما نگران هستید به هیچ وجه روی موقعیت شما تأثیر نمی گذارد. من می گویم: «آه، بله، این کاملاً درست است.
اما، می دانید، به این دلیل خوب منشأ مشکل من نیست. من نگران اتفاقاتی هستم که ممکن است رخ دهد. وقتی به من می گویید که نگرانی روی موقعیت تأثیری نمی گذارد، موافقم، اما موقعیت باقی می ماند و این موقعیت است که باعث ایجاد این اضطراب در من می شود.
مقابله با افسردگی حاد : آنچه شما می گویید کاملاً درست است، اما به موقعیت خاص من نمی پردازد. به عبارت دیگر، همه این روشها در مقابله با این موقعیت شکست میخورند.