مقاله افسردگی زنان خانه دار
مقاله افسردگی زنان خانه دار : او مثل بقیه نبود. بقیه به تعالیم خداوند گوش داده بودند، تمام مدت با او بودند، در مصلوب بودند، دفن او را دیده بودند، چهل روز بعد از قیامت با او بودند، در معراج با او بودند.
آنها از ابتدا و تا آخر با او بودند. اما پائون آنطرف نوعی تولد معنوی غیر طبیعی و نابهنگام داشت. او آمده است، به روشی عجیب و غریب، و آخر از همه. این چیزی است که او در مورد خودش می گوید. و البته او فقط می توانست با حسرت به این موضوع فکر کند.
مقاله افسردگی زنان خانه دار : او باید از ابتدا وارد می شد، امکاناتش را داشت، فرصت ها را داشت. اما او از انجیل متنفر بود. او واقعاً در درون خود فکر می کرد که باید بسیاری از کارها را برخلاف نام عیسی انجام دهد. او او را کفرگو می دانست، او سعی کرد پیروانش و کلیسا را نابود کند.
او بیرون بود، اما بقیه داخل بودند. اما «آخر از همه»، و به این شکل عجیب، وارد شد. گذشته! او در اینجا میگوید: «آخر از همه، او از من دیده شد، هر چند از رسولان کوچکترینم، زیرا کلیسا را آزار میدادم». همه اینها کاملاً درست بود و او به شدت پشیمان شد.
مقاله افسردگی زنان خانه دار : اما این امر پل را فلج نکرد. بقیه عمرش را نگذراند که یک گوشه بنشیند و بگوید: من آخرین کسی هستم که وارد شدم. چرا این کار را کردم؟ چگونه می توانستم او را رد کنم؟ این همان کاری است که افراد مبتلا به افسردگی معنوی انجام می دهند.
اما پل این کار را نکرد. چیزی که او را تحت تأثیر قرار داد لطف شگفت انگیزی بود که اصلاً او را وارد کرد. و بنابراین او با غیرت فوق العاده وارد زندگی جدید شد، و اگرچه “آخر از همه” بود، اما به یک معنا، اولین شد. پس آموزش چیست؟
مقاله افسردگی زنان خانه دار : بیایید تعالیم رسول را بگیریم و در پرتو این مثل در باب بیستم متی به آن بنگریم، زیرا هر دو یک چیز را می گویند. اگر مسیحی هستید قبل از هر چیز مهم این نیست که قبلاً چه بوده اید، بلکه کلاهی است که هستید.
آیا این مسخره به نظر می رسد؟ کاملاً واضح است که آنچه بودی مهم نیست بلکه آنچه هستی است. بله، چقدر واضح است وقتی آن را اینگونه می نویسم، اما دیدن آن گاهی اوقات وقتی شیطان به ما حمله می کند چقدر دشوار است.
مقاله افسردگی زنان خانه دار : رسول گفت که او «لایق خواندن رسول نبود زیرا کلیسای خدا را آزار میداد»، اما در ادامه میافزاید: «اما به لطف خدا ۸۶ افسردگی روحی پشیمانیهای بیهوده ۱ بامداد و ۱ صبح». چه اهمیتی دارد ۱ چه بود؟ ‘من همینم که هستم.’ تاکید خود را در آنجا قرار دهید.
برای همیشه به این فکر نکن که چه هستی. جوهر موضع مسیحیت این است که شما باید آنچه هستید را به خود یادآوری کنید. قطعا گذشته با تمام گناهانش وجود دارد. اما این را با خود بگویید: “فدیه شده، شفا یافته، ترمیم شده، بخشیده شده است.
مقاله افسردگی زنان خانه دار : کسی که مانند من باید ستایش او را بخواند.” “من همان ساعت ۱ هستم” – گذشته هر چه بوده باشد. این ساعت ۱ بامداد است که اهمیت دارد. من چی هستم؟ ۱ آمرزیده شده، ۱ با خون پسرش بر روی صلیب با خدا آشتی می کنم.
من فرزند خدا هستم. من در خانواده خدا پذیرفته شده ام و وارث مسیح و وارث مشترک او هستم. من به افتخار می روم. این چیزی است که مهم است، نه آنچه بودم، نه آنچه بوده ام. اگر دشمن در این خط به شما حمله می کند، همان کاری را که رسول می فرماید، انجام دهید.
مقاله افسردگی زنان خانه دار : به طرف او برگرد و بگو: آنچه می گویی کاملا درست است. من تمام چیزیم که میگی اما آنچه من به آن علاقه مندم این نیست که بودم، بلکه آنچه هستم، و «من همانی هستم که به لطف خدا هستم». ~he seco?d deducti?n این است – و همه آنها ساده و واضح هستند.
زمان ورود شما به پادشاهی مهم نیست، بلکه این واقعیت است که شما در پادشاهی هستید. این چیزی است که اهمیت دارد. چقدر احمقانه است که برای این واقعیت که زودتر وارد نشدهایم سوگواری کنیم و چیزهایی را که ممکن است اکنون از آن لذت ببریم از ما ربوده باشیم.
مقاله افسردگی زنان خانه دار : مثل یک مرد است که به یک نمایشگاه بزرگ می رود و متوجه می شود که یک صف طولانی وجود دارد.او نسبتاً دیر آمده است: او به نمایشگاه می رسد، اما باید مدت زیادی صبر کند، او آخرین نفری است که وارد می شود. اگر چنین مردی از در وارد شده باشد.
به سادگی در کنار در بایستد. در و می گوید: “چه حیف که من اولین نفری نبودم که چه حیف که قبلاً نبودم”؟ شما به آن می خندید، و درست است، اما من این کار را می کنم. از این که احتمالاً به خودتان می خندید، زیرا این دقیقاً همان کاری است که از نظر معنوی انجام می دهید.
مقاله افسردگی زنان خانه دار : که من آن را خیلی دیر ترک کرده ام.’. دوست من، شروع به لذت بردن از تصاویر کنید، به مجسمه نگاه کنید، از گنجینه ها لذت ببرید. زمان شما چه اهمیتی دارد؟ واقعیت این است که شما در آن هستید، و نمایشگاه آنجاست، همه در مقابل شما گسترده شده است.
زمان ورود شما مهم نیست. دوباره به بیستم متی برگردید. آن مردها اولین نفری بودند که وارد تاکستان شدند، ساعت یازدهم بود، اما در آنجا بودند، این چیزی بود که مهم بود.
مقاله افسردگی زنان خانه دار : آنها شاغل شده بودند، آنها را استخدام کرده بودند، آنها را آورده بودند. این وجود است که مهم است، نه اینکه چه زمانی وارد می شوید یا چگونه وارد می شوید. آدم باید دائماً آن را بگوید. این حالت یا نحوه تبدیل نیست که مهم است.
مهم این است که شما نجات یافته اید. اما مردم می نشینند و نگران چگونگی آمدن، زمان، حالت، روش، روش خواهند بود. اصلا مهم نیست؛ مهم این است که شما داخل هستید. و اگر داخل هستید، از آن خوشحال شوید و فراموش کنید که همیشه بیرون بوده اید.
مقاله افسردگی زنان خانه دار : اما ما باید از این هم فراتر برویم. من پیشنهاد می کنم که این تجلی خاص افسردگی معنوی به این دلیل است که این شخص هنوز به طور بیمارگونه و گناه آلود مشغول خود است. من همین الان گفتم که باید با این شرایط وحشیانه رفتار کنیم.
و باید گفت که مشکل واقعی این افراد هنوز “خود” است. آنها چه کار می کنند؟ آنها هنوز به جای اینکه قضاوت را به خدا بسپارند، خودشان را قضاوت می کنند.
مقاله افسردگی زنان خانه دار : آنها خود را شلاق می زنند و خود را به صورت استعاری می ترسانند زیرا دیر و طولانی شده اند و به محکوم کردن خود ادامه می دهند.