کسب و کار با ۴ میلیارد
کسب و کار با ۴ میلیارد : بنابراین، شرکتهای خدمات مالی که در اوایل سال ۲۰۰۸ ارزش بالایی داشتند، با این فرض که رشد و بازده بالا از سالهای قبل در آینده ادامه خواهد یافت، در اوایل سال ۲۰۰۹ ارزش بسیار کمتری داشتند، زیرا بحران بانکی سال ۲۰۰۸ نقاط ضعف را آشکار کرد. و خطرات پنهان در تجارت آنها. در نهایت، اطلاعات در مورد وضعیت اقتصاد و سطح نرخ بهره بر تمام ارزش گذاری ها در یک اقتصاد تأثیر می گذارد.
تضعیف اقتصاد میتواند منجر به ارزیابی مجدد نرخهای رشد در سراسر جهان شود، اگرچه تأثیر آن بر سود احتمالاً در شرکتهای دورهای بزرگترین خواهد بود. به طور مشابه، افزایش نرخ بهره بر همه سرمایه گذاری ها تأثیر می گذارد، هرچند به درجات مختلف. هنگامی که تحلیلگران ارزش گذاری های خود را تغییر می دهند.
کسب و کار با ۴ میلیارد : بدون شک از آنها خواسته می شود که آنها را توجیه کنند و در برخی موارد این واقعیت که ارزش گذاری ها در طول زمان تغییر می کند به عنوان یک مشکل تلقی می شود. بهترین پاسخ، پاسخی است که جان مینارد کینز در زمانی که به دلیل تغییر موضعش در مورد یک موضوع مهم اقتصادی مورد انتقاد قرار گرفت، داد: «وقتی واقعیت ها تغییر می کنند.
نظرم تغییر می کند. و آقا شما چه کار می کنید؟» افسانه ۳: یک ارزش گذاری خوب تخمین دقیقی از ارزش ارائه می دهد. حتی در پایان دقیقترین و دقیقترین ارزیابیها، عدم اطمینان در مورد اعداد نهایی وجود خواهد داشت، همانطور که با مفروضاتی که ما در مورد آینده شرکت و اقتصاد انجام میدهیم، رنگ آمیزی میشود. از آنجایی که جریان های نقدی و نرخ های تنزیل تخمین زده می شوند.
کسب و کار با ۴ میلیارد : انتظار یا تقاضای اطمینان مطلق در ارزش گذاری غیر واقعی است. این همچنین به این معنی است که تحلیلگران باید در ارائه توصیهها بر اساس ارزیابیها، حاشیه خطای منطقی برای خود قائل شوند. درجه دقت در ارزش گذاری ها احتمالاً در بین سرمایه گذاری ها بسیار متفاوت است.
ارزش گذاری یک شرکت بزرگ و بالغ با سابقه مالی طولانی معمولاً بسیار دقیق تر از ارزش گذاری یک شرکت جوان در یک بخش آشفته است. اگر این شرکت اخیر در یک بازار نوظهور فعالیت کند، با اختلاف نظر بیشتر در مورد آینده بازار، عدم اطمینان بیشتر می شود. بعداً در این کتاب، در فصل ۲۳، ما استدلال میکنیم که مشکلات مرتبط با ارزشگذاری میتواند مربوط به جایی باشد که یک شرکت در چرخه عمر قرار دارد.
کسب و کار با ۴ میلیارد : ارزشگذاری شرکتهای بالغ نسبت به شرکتهای در حال رشد آسانتر است و ارزشگذاری شرکتهای نوپا نسبت به شرکتهایی با محصولات و بازارهای تثبیتشده دشوارتر است. با این حال، مشکلات مربوط به مدلهای ارزشگذاری نیست که ما استفاده میکنیم، بلکه مشکلاتی است که در برآوردهای آینده با آن مواجه هستیم.
بسیاری از سرمایه گذاران و تحلیلگران از عدم قطعیت در مورد آینده یا عدم وجود اطلاعات برای توجیه عدم انجام ارزیابی های کامل استفاده می کنند. با این حال، در واقعیت، بازده ارزش گذاری در این شرکت ها بیشتر است. افسانه ۴: هر چه یک مدل کمی بیشتر باشد، ارزش گذاری بهتر است. ممکن است بدیهی به نظر برسد که ساخت یک مدل کاملتر و پیچیده تر باید ارزش گذاری های بهتری را به همراه داشته باشد.
کسب و کار با ۴ میلیارد : اما لزوما اینطور نیست. با پیچیدهتر شدن مدلها، تعداد ورودیهای مورد نیاز برای ارزشگذاری یک شرکت افزایش مییابد و احتمال خطاهای ورودی را به همراه دارد. این مشکلات زمانی تشدید میشوند که مدلها آنقدر پیچیده میشوند که به «جعبههای سیاه» تبدیل میشوند، جایی که تحلیلگران در یک انتها اعداد را تغذیه میکنند و ارزشگذاریها از سوی دیگر ظاهر میشوند.
اغلب اوقات وقتی ارزش گذاری با شکست مواجه می شود، سرزنش به جای تحلیلگر به مدل مربوط می شود. ترفند تبدیل به «تقصیر من نبود. مدل این کار را کرد.» سه نکته مهم وجود دارد که باید در مورد تمام ارزش گذاری ها به آنها اشاره کرد. اولین مورد این است که به اصل صرفه جویی پایبند باشید، که اساساً بیان می کند که برای ارزش گذاری یک دارایی از ورودی های بیش از نیاز مطلق خود استفاده نمی کنید.
کسب و کار با ۴ میلیارد : دوم این است که تشخیص دهیم بین مزایای اضافی ساختمان با جزئیات بیشتر و هزینههای برآورد (و خطا) با ارائه جزئیات، معاوضهای وجود دارد. سوم این است که درک کنید که مدلها برای شرکتها ارزش قائل نیستند – شما این کار را میکنید. در دنیایی که مشکلی که اغلب در ارزش گذاری ها با آن مواجه هستید.
اطلاعات خیلی کم نیست، بلکه بسیار زیاد است، و جدا کردن اطلاعات مهم از اطلاعاتی که اهمیت ندارند، تقریباً به اندازه مدل ها و تکنیک های ارزش گذاری که برای ارزش گذاری یک شرکت استفاده می کنید، اهمیت دارد. . افسانه ۵: برای کسب درآمد از ارزش گذاری، باید فرض کنید که بازارها ناکارآمد هستند (اما کارآمد خواهند شد).
کسب و کار با ۴ میلیارد : ضمناً در عمل ارزش گذاری این فرض وجود دارد که بازارها اشتباه می کنند و ما می توانیم این اشتباهات را پیدا کنیم، اغلب از اطلاعاتی که ده ها هزار سرمایه گذار دیگر در هکتار استفاده می کنند. ضمناً در عمل ارزش گذاری این فرض وجود دارد که بازارها اشتباه می کنند و ما می توانیم این اشتباهات را پیدا کنیم، اغلب با استفاده از اطلاعاتی که ده ها هزار سرمایه گذار دیگر به آن دسترسی دارند.
بنابراین، منطقی به نظر می رسد که بگوییم کسانی که معتقدند بازارها ناکارآمد هستند باید زمان و منابع خود را صرف ارزش گذاری کنند، در حالی که کسانی که معتقدند بازارها کارآمد هستند باید قیمت بازار را به عنوان بهترین تخمین ارزش در نظر بگیرند. اگرچه این بیانیه منعکس کننده تناقضات داخلی در هر دو موضع نیست. کسانی که معتقدند بازارها کارآمد هستند.
کسب و کار با ۴ میلیارد : ممکن است همچنان احساس کنند که ارزش گذاری چیزی برای کمک به آنها دارد، به ویژه زمانی که از آنها خواسته می شود تأثیر تغییر در نحوه اداره شرکت را ارزیابی کنند یا بفهمند چرا قیمت های بازار در طول زمان تغییر می کند. علاوه بر این، اگر سرمایه گذاران تلاشی برای یافتن سهام کم و بیش از حد ارزش گذاری نشده و معامله بر اساس این ارزش گذاری ها نکنند.
مشخص نیست که چگونه بازارها در وهله اول کارآمد می شوند. به عبارت دیگر، به نظر می رسد پیش شرط کارایی بازار وجود میلیون ها سرمایه گذار است که معتقدند بازارها کارآمد نیستند. از سوی دیگر، کسانی که معتقدند بازارها اشتباه می کنند و بر این اساس سهام می خرند یا می فروشند، باید باور داشته باشند.
کسب و کار با ۴ میلیارد : که در نهایت بازارها این اشتباهات را اصلاح می کنند (یعنی کارآمد می شوند)، زیرا آنها از این طریق پول خود را به دست می آورند.